برنامههای جناب اسماعیلی وزیر پیشنهادی فرهنگ و ارشاد ارائه شد، به صورت خلاصه آنچه جناب اسماعیلی میخواهد سیاست زدایی از هنر است، هنر به هر شکل آن، سینما، تئاتر، موسیقی و تجسمی تا هنر را به امری اخته تبدیل کند که توانایی تزریق دیدگاه انتقادی و آگاهی بخشی را به مردم نداشته باشد.
همزمانی فتح افغانستان توسط طالبان با تغییر چهره دولت جدید در ایران شاید تناظری داشته باشد. برنامهها و پیشنهادها برای اداره افغانستان توسط طالبان که خود را مدعی تغییر و به روز شدن میداند، در برابر برنامهها و پیشنهادهای وزیران پیشنهادی در ایران که آنان هم خود را مدعی تغییر و دوری از فساد میدانند زمانی جالب میشود که این برنامهها را مورد مداقه قرار دهیم. افراد را فارغ از بحث حقیقی به صورت فردی حقوقی که صاحب پست اجرایی است بررسی کنیم و در نهایت بدون اغراق نتایج را آشکار کنیم. صبح سهشنبه تلویزیون ملی افغانستان برنامه خود را با یک مجری خانم که پیشتر نیز مجری همان برنامه بود آغاز کرد اما با یک تغییر عمده، که شامل حجاب مجری خانم و از همه مهمتر حضور یک همکار مرد عضو طالبان بود. تصویری که به نوعی تغییر و انتقال قدرت را به صورت رسانهای نشان داد. اما در ایران ماجرا انتقال دولت بسیار جالبتر پیش میرود. چند روز قبل ویدئویی از وزیر پیشنهادی امور خارجه منتشر شد که جناب وزیر که احتمال بالایی برای گرفتن رای اعتماد از مجلس دارد، به وضوح از صحبت کردن به زبان انگلیسی عاجز بود! ویدئو منتشر شده انقدر مایه سرافکندگی بود که موضع دولت را در برابر امر مذاکرات برای مردم و بازار روشن سازد. از این نظر نزدیکی دولت با طالبان مشهود بود. هر دو زیاد اعتقادی به جوامع بین المللی ندارند و این امر از انتخاب وزیر امور خارجه مشخص است.
دومین وزیر که مورد هدف مردم قرار گرفت وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش و آن برنامه عجیب و سردرگماش بود. به وضوح برنامه وزیر پیشنهادی در هیچ یک از بندهای خود ارتباطی با هم نداشتند و پس از آن بود که اعضای آموزش و پرورش خراسان اعلام کردند که حتی او را نمیشناسند! انتقادات وزیر پیشنهادی از نحوه آموزش و تربیت در مدارس تنها بخشی بود که آحاد ملت بر آن اتفاق نظر دارند. اما این انتقاد کجا و آن انتقاد کجا؟ برنامه ایشان شامل حذف گسترده برخی از آموزشهای فردی و اجتماعی بود که حتی ارتباطی به سند 2030 هم ندارد اما از نظر ایشان باعث ترویج بی اخلاقی در بین دانشآموزان میشود. دانش آموزانی که امروزه آموزگاران بسیاری از والدین در زمینه فضاهای مجازی هستند! حتما آگاه هستید که طالبان نیز با مدارس و امر آموزش چه برخوردی دارد؟
تناظر سوم اما همین دو روز قبل آشکار شد. برنامه جناب آقای اسماعیلی وزیر پیشنهادی ارشاد. با سابقهای فوق تصور در ادارات صدا و سیما. به راحتی میتوان گفت آنچه در این 4-5 سال بر صدا و سیما گذشته نتیجه مستقیم نظرات ایشان در پستهای ماموریتی بوده که در صداوسیما داشته است. ایشان با آن برنامه درخشان و فوق العاده برای وزارت ارشاد و فرهنگ تنها برازنده لقب وزیر ارشاد هستند. زیرا چیزی جز ارشاد و سانسور در برنامه دیده نمیشود. فرهنگ و فرهنگسازی به وضوح و به کل در برنامه ایشان جایی ندارد. خیلی راحت و با طیب خاطر همین ابتدای امر شمشیر را برای هنرهای نمایشی و موسیقی از رو بسته است. به نحوی درباره سینما و فیلمهای تولیدی نوشته است که ابتدای انقلاب هم درباره فیلمهای دهه 40 و 50 چنین متنهایی نوشته نشده بود. موسیقی را کاملا منحرف کننده و فاسد خوانده است. اما در این بین تئاتر را مظلوم معرفی کرده است، کدام تئاتر؟ تئاتر انقلابی را ! تئاتری که در تمام این سالها با بودجهای سرسامآور در سالنهای اصلی و دولتی اجرا گرفته است و جشنوارههای آن با منابع مالی عجیب و حیرتآور برگزار شده است، اما تئاتری که جناب وزیر آن را ضدانقلابی خوانده ( شما بخوانید دانشجویی و مستقل) به صورت نیم بند در سالنهای خصوصی اجرا رفته است و جشنوارههای آن یا تعطیل شده است یا به صورت عجیب و بدعتواری گرفتار بازبینیهای سلیقهای شده است. اما آنچه که جناب وزیر ترویج ناامیدی خوانده جالب است، مگر امیدی مانده که ترویج شود یا نه؟ آنچه بوده تنها آینهای از حقیقت وجودی جامعه بوده است و در ادامه نیز همان خواهد بود. این واژه ترویج ناامیدی، بیشتر ما را به یاد دوران ابتدایی قدرت گرفتن نازی میاندازد که تئاتر برشت در آن اجرا میرفت و در نهایت به فرار او منجر شد.
سینما برای جناب وزیر ظاهرا در بین هنرها مهمترین تهدید ممکن است. زیرا سینما یک محفل صنفی دارد. حمله مستقیم به خانه سینما با ترکیب واژههایی چون «فاقد وجاهت قانونی» آنچنان برای ما غریبه و ناآشنا نیست، ما به یاد داریم که در دوران یاران نزدیک همین جناب اسماعیلی در سال 90 خانه سینما تعطیل شد و پس از 2 سال در دولت بعدی مجدد بازگشایی شد، حال ظاهرا مجددا قرار است مقدمات تعطیلی خانه سینما فراهم شود، به هر حال فراموش نکنید که ایشان وزیر ارشاد است، نه فرهنگ. نتیجه رصد ایشان از فیلمهای سال 97 نکته جالب توجه بعدی است. سیاه و ناامید کننده، مروج سبک زندگی غیردینی، تحقیر ملی و .... تا جایی که به یاد داریم در این چند سال اخیر به عبارت دقیقتر از سال 1393 به این سو تولیدات سازمان اوج به طریق فزایندهای فزونی یافته که در راستای اهداف ملی و ترویج امید بوده است. مابقی فیلمها نیز از بنیاد سینمایی فارابی بودجه داشتند که مجدد تحت سیطره موضوعات خانوداگی و ملی بودند. به عبارتی همیشه این معضل را منتقدان عنوان کردهاند که موضوعات سفارشی دولتی اجازه بلندپروازی را به سینما ایران نمیدهد. نمیدانیم جناب وزیر فیلمهای هالیوود را دیدهاند یا تولیدات سینمای ایران. از طرفی ارائه تصویر سیاه و ناامید کننده از کشور در دولت جناب روحانی بوده است. دولتی که دوستان همین جناب اسماعیلی با تکیه بر عدم مدیریت و فساد گسترده در آن توانستند به قدرت برسند. در چنین فضایی امید جایی دارد؟ سینما نیز تنها آینهای در برابر جامعه گرفته و آن را بازتاب داده است. گویی جناب اسماعیلی میخواهند دروغ و امید جعلی را در سینما تصویر کنند. تصویری که حتی سازمان اوج در چند سال اخیر از آن دوری کرده است. نکته دیگر عدم نظارت بر ارائه کنندگان فیلمهای خارجی است. جناب وزیر ظاهرا در جریان نیستند که هیچ سایتی فیلمهای خارجی را بدون سانسور در اختیار مخاطب قرار نمیدهد. فیلمها به صورت تکه و پاره به دست ما میرسند و در چنین شرایطی مخاطب و سینماگر از علم روز سینما عقب است. اما یکی دیگر از امور مهم در این برنامه تقویت نشریات فاخر است برای نگارش نقد سالم. متون بنده و دیگران منتقدان مطمئنا در دسته نقدهای غیرسالم قرار میگیرد، زیرا نه قلم را به رفاقت میفروشیم نه به ارگانهای امیدساز! این برنامه تغییر نسل منتقدان را همراه خواهد داشت. ورود قلم به دستان جدید که حتما باب طبع همفکران جناب وزیر هستند، همچنین اجازه نقد را هم از سینما و صورت کلی هنر مد نظر ایشان خواهد گرفت و چه خواهد شد محصولات تولیدات تهران، و چه بسا به زودی شاهد تولیدات نزدیکی بین کابل و تهران باشیم. هر چه نباشد ارشاد ایشان با ارشاد طالبان در عمق اندیشه و تندروی با یکدیگر زیادی تفاوتی ندارند. گویی بلیط یک طرفه از کابل برای تهران صادر کردهاند.