فاطمه پاقلعه‌نژاد
روایت‌های شیرین دوران کلاسیک تاریخ سینما در اتوبیوگرافی «در هالیوود می‌مانم»
پدرخوانده؛ داستان بدون پایان

رابرت ایوانز در هالیوود یک چهره شناخته ‌شده است. پسرک زیبارویی که سودای بازیگری در سر داشت اما هرچند یک بار در نقش ایروین تالبرگ در مرد هزارچهره و در مقابل جیمز کاگنی جلوی دوربین رفت و بار دیگر در خورشید همچنان می‌دمد در نقش یک پسرک گاوباز؛ اما استعداد بازیگری نداشت و خیلی زود از صحنه کنار رفت.

 

سرنوشت اما قرار نبود راه ایوانز را از سینما جدا کند. او که همراه با برادرش به تجارت شلوارهای زنانه مشغول بود، به استودیو پارامونت پیکچرز معرفی شد. یک استودیوی فیلمسازی در امریکا که «در میان  هشت استودیوی برتر تولید فیلم در هالیوود مقام نهم را داشت.» استودیویی با لوگویی از قله کوه یوتا و 24ستاره اطراف آن، که در زمانی که ایوانز در آن مشغول به کار شد، هیچ اثری از موفقیت‌های قبلی‌اش نداشت و ورشکسته بود.

 ایوانز اما خیلی زود در تجارت تولید فیلم استعداد خودش را نشان داد. او با شم اقتصادی که داشت، یک کارشناس ادبی را به کار گرفت تا بهترین رمان‌های نوشته شده توسط نویسندگان را قبل از ورود به بازار پیدا کند و حق مالکیت آنها را بخرد. پس از این اتفاق بود که ایوانز سری میان سرها درآورد و توانست در تولید شاهکارهایی مثل داستان عشق (آرتور هیلر/1970)، پدرخوانده(فرانسیس فورد کاپولا/1972) و محله چینی‌ها (رومن پولانسکی/1974)  نقش اصلی داشته باشد. نقشی که تلاش کرد تا به عنوان «تهیه‌کننده» در دنیای سینما قالب کند و نشان بدهد که تهیه‌کننده تنها یک بانک پول نیست. هدفی که با «روزی 18ساعت کار کردن» به آن دست یافت اما به قیمت سلامتی و زندگی‌اش تمام شد.

 

ایوانز در کتاب در هالیوود می‌مانم از زاویه دید خودش داستان مسیر پرپیچ و خم  زندگی‌اش را روایت می‌کند و در مقدمه کتاب بر این نکته تاکید می‌کند: «هر داستانی سه وجه دارد؛ وجه شما، وجه من، وجه حقیقت؛ و هیچ‌کدام هم دروغ نمی‌گویند. خاطرات مشترک متفاوت بیان می‌شوند.»

 

بهترین خاطرات هالیوودی

رابرت ایوانز در کتاب در هالیوود می‌مانم؛ از پدرخوانده تا محله چینی‌ها به شرح زندگی پرفراز و نشیب خود پرداخته است. یک اتوبیوگرافی که مونیکا کراولی در هفته‌نامه پابلیشرز آن را «یک سواری پرجست و خیز، وحشتناک و خشن و شاید بهترین خاطرات هالیوودی که تاکنون نگاشته شده» نامید و به آن لقب «بهترینِ بهترین» داد: کتاب مقدس صنعت چاپ. کتابی که فراز و فرودها و گره‌ها و خرده‌داستان‌هایش کم از فیلم‌های مهم و بزرگ هالیوود ندارد و از سوی دیگر آنقدر این سقوط‌ها و از پی آن صعودهای ایوانز در زندگی شخصی و حرفه‌ای‌اش جذاب است که در هالیوود می‌مانم می‌تواند در زمره کتاب‌های انگیزشی هم قرار بگیرد، همانطور که نویسنده‌اش پس از انتشار کتاب برای مدتی طولانی به یک سخنران انگیزشی تبدیل شد که از هاروارد گرفته تا کالیفرنیای جنوبی، از آکسفورد تا سوربن دعوتنامه‌هایی برای سخنرانی به دستش می‌رسید. و این موضوع وقتی جذاب می‌شود که بدانیم در چند صفحه قبل از این، ایوانز شرح تاریک‌ترین دهه زندگی و قرار گرفتنش در قعر ناکامی را با زبانی شیوا نوشته است. داستان‌هایی از وقتی به اتهام حمل کوکائین بدنام‌ترین تهیه‌کننده هالیوود بود یا زمانی که با احتمال مشارکت در قتل و آدم‌ربایی در دادگاه به عنوان شاهد حضور یافت و با اصرار وکیلش با استفاده از یک ماده قانونی به هیچ‌کدام از سوال‌های قاضی و دادستان پاسخی نداد.

 

داستان بدون پایان پدرخوانده

اینها را بگذارید در کنار هزاران داستان جذاب از پشت صحنه ساخت فیلم‌هایی که سال‌هاست در صدر لیست‌های برترین فیلم‌های تاریخ سینما قرار دارند. از درگیری‌های مداوم ایوانز با فرانسیس فورد کاپولای افسانه‌ای در زمان ساخت پدرخوانده تا پایانی که نه کارگردان و نه نویسنده، بلکه یک تدوینگر برای این شاهکار تاریخ سینما طراحی کرد. رابرت ایوانز دراین‌باره می‌نویسد: «فیلمبرداری اصلی کامل شده بود. یک مشکل وجود داشت. ما پایانی نداشتیم؛ برای این داستان پایانی نوشته نشده بود. فیلمبرداری نشده یا ساختاربندی نشده بود.هرج و مرج

زیادی وجود داشت؛ بسیاری از شخصیت‌های اصلی فیلم چاقو خورده، گلوله خورده یا خفه شده بودند. اما پایانی وجود نداشت. پیتر زینر یکی از دو تدوینگر فیلم،  این وظیفه را به عهده گرفت. او هرج و مرج را با مذهب در هم آمیخت، جنایت را با غسل تعمید فرزند نوزاد مایکل کورلئونه پیوند زد. او روز ما را نجات داد؛ آبروی‌مان را نجات داد!»

داستان عشقی که هیچ‌کس نمی‌خواست!

ماجراهای ساخت داستان عشق یا لاو استوری  جذاب و دیدنی و احساس نیاز ایوانز برای تهیه یک داستان عاشقانه برای هالیوود و مخاطبی که برای دیدن این درام جذاب، میلیون‌ها دلار سود به جیب صاحبان پارامونت پیکچرز روانه کرد، بخش دیگری از این اتوبیوگرافی پرماجرا است. فیلمی که درست پس از اینکه ایوانز به زحمت مدیران پارامونت را راضی کرد تا استودیوی پارامونت پیکچرز را برای همیشه تعطیل نکنند ساخته شد. اما قصه ساخت خود فیلم هم بسیار پرماجراست. فیلمنامه‌ای

از یک نویسنده گمنام که هیچ کارگردانی ساختش را نمی‌پذیرد و هیچ بازیگر ستاره مردی تن به بازی در این درام عاشقانه نمی‌دهد و در نتیجه ایوانز و همکارانش مجبور می‌شوند از تعداد زیادی برای بازی در نقش مقابل الی مک گروی جذاب تست بگیرند و در نهایت این رایان اونیل است که با اصرار نماینده‌اش برای تست دادن جلوی مک گرو قرار می‌گیرد و با سماجت ایوانز به عنوان نقش اصلی مرد داستان عشق انتخاب می‌شود.

 

از هنری کیسینجر تا همسر سابق پادشاه ایران

در کنار این داستان‌های جذاب از پشت صحنه فیلم‌های ماندگار هالیوود، ماجراهایی از یک رفاقت طولانی با هنری کیسنجر سیاستمدار بزرگی که تنها ستاره اکران افتتاحیه پدرخوانده بود یا ماجرای دیدار با ثریا اسفندیاری، همسر مطلقه شاه ایران، محمدرضا پهلوی و یکی از جذاب‌ترین زنان دوران خود لقب گرفته بود، بخش‌های دیگری از در هالیوود می‌مانم هستند. بخشی از فصل «ثریا اسفندیاری» را با هم مرور کنیم:

 

«با لهجه انگلیسی گفت: «منزل ایوانز؟» صدای آن طرف خط گفت: «خوب کاری کردی که بازی رو ول کردی.» این صدای لی آندرسون بود. یکی از قدرت‌های سرشناس هالیوود که مرا به یک شب‌نشینی دعوت می‌کرد.

 

-متشکرم اما من امشت در رختخوابم و می‌خوام یه متنی رو بخونم.

 

زن خندید: «حتما. خیلی بد شد. این دورهمی به خاطر شاهزاده خانم ثریا بود. او فقط یه شب اینجا اقامت داره. توقف کوتاهی از هاوائی به مقصد پاریس.»

 

اصلا چرا من تلفن را برداشتم؟ او حتما می‌دانست که ثریا زنی است که من به خاطر ملاقاتش روی شیشه شکسته چهاردست و پا می‌روم.»

***

تمام این قصه‌ها و خرده قصه‌ها باعث شده تا در هالیوود می‌مانم به یک اتوبیوگرافی جذاب و خواندنی تبدیل شود. کتابی 535 صفحه‌ای که نشر میان آن را با ترجمه خدیجه ولی‌زیبایی، با همکاری موسسه مهر طاها و زیر نظر حامد عنقا (تهیه‌کننده و فیلمنامه‌نویس) منتشر کرده است. کتابی که عنقا در پیشگفتارش نوشته است:

«در هالیوود می‌مانم کمک می‌کند تا در کشور خودمان هم جایگاه واقعی تهیه‌کننده را بفهمیم. هنوز بسیاری و از جمله جمع فراوانی از اهالی فن، گمان می‌کنند تهیه‌کننده یک بانک سیار است و معنایش فقط با پول تعریف می‌شود. هرچند که خیلی از تهیه‌کننده‌ها هم واقعا جز این تعریف را ندارند؛ اما تمام این داستان جذاب در پی این چیزهاست.»

1400/2/15 01:47:26