سرانجام و پس از تاخیرهای فراوان، فیلم دیوید لاوری، شوالیه سبز، رنگ پرده نقرهای را به خود دید. جدیدترین اثر این کارگردان جوان با استقبال خوبی از منتقدان روبرو شده است و نوید شاهکار کوچک دیگری مانند فیلم تحسین شده داستان یک روح (۲۰۱۷) را از او میدهد. این فیلم برداشتی از یک شعر به نام افسانه سِر گاوین و شوالیه سبز است. به همین مناسبت لاوری در مصاحبهای با مجله اینترتینمنت ویکلی در مقام نویسنده و کارگردان فیلم به صحبت درباره موضوع فیلم، انتخاب بازیگر و روند ساخت این اثر پرداخته است.
شخصاً این شعر را خیلی دوست دارم چون دربردارنده عناصر زیادی از دوران خودش است اما در عین حال مضامین جهانشمولی همچون جاهطلبی و وفاداری را در خود دارد که در دنیای امروز هم صدق میکنند. چه چیزی در شعر وجود داشت که توانست صدها سال بعد از خود، با روحیات شما سازگاری پیدا کند؟
احساس کردم چیز مدرنی در آن وجود داشت. برای من حتی به نگارش در آوردن اصول جوانمردی، به آن شکلی که در افسانههای قرون وسطایی صدق میکند، سخت بود. امروزه این مسائل با عقل جور در نمیآید. قرار دادن بازیِ سربریدن درون فیلمنامه به صورتی که برای مخاطب امروزی منطقی جلوه کند کار بسیار دشواری است. با این وجود زمانی که شما مفهوم کلی را میپذیرفتید، به سنخیت و ارتباطی پی میبردید که بهنظرم ارزش بررسی کردن را داشت. و خوشبختانه زمانی که مخاطبان آن را تماشا میکنند متوجه سازگار شدن خود میشوند حتی اگر واقعا پی نبرند چرا این سازگاری اتفاق افتاده.
دِو پاتل چه ویژگیهایی داشت که باعث شد شخص مناسبی برای این سفر ماجراجویانه باشد؟
در زمان نگارش فیلمنامه، کاراکتر گاوین را تا جایی که ممکن بود رقتانگیز نوشتم. تعداد زیادی از بدترین خصوصیات خودم را در نظر گرفتم، همه آنها را وارد فیلمنامه کردم و حتی همانها را بدتر جلوه دادم. یکی از تذکراتی که همان زمان از تهیهکنندگان گرفتم این بود:«از آنجا که پروتاگونیستِ خلق شده اصلا دوستداشتنی نیست باید بازیگری برای آن انتخاب شود که مخاطب را در هر صورت با خودش همراه کند.» به همین دلیل برای این نقش با بازیگران بینظیر زیادی ملاقات کردم. اولین دیدارم با دِو طوری پیش رفت که به او گفتم:«من واقعا از تو خوشم آمده. دوست دارم تمام مدت با تو حرف بزنم و معاشرت کنم.» من میدانستم او میتواند هر کاری در فیلم انجام دهد و با این حال مخاطب باز هم حمایتش کند.
این فیلم کیفیتی جذاب و مشابه با نقاشی دارد و تا حدودی مانند یک اثر هنری متعلق به قرون وسطی بهنظر میرسد. آیا به آثار خاصی برای منبع الهام بصری توجه داشتید؟
بله آثار بسیار زیادی. ما هرگز نمیخواستیم یک فیلمِ منحصراً قرون وسطایی بسازیم. در فیلم هیچگونه دقت تاریخی وجود ندارد. این اثر کاملا خیالی است. اما در ارتباط با ارجاعات بصری، ما توجه کاملی به آندری روبلف ( آندری تارکوفسکی / ۱۹۶۶) داشتیم. بهنظرم این اثر یکی از بهترین فیلمهاییست که تا به حال ساخته شده و البته فیلمیست که در حال حاضر ابداً نمیتوانید آن را بسازید چرا که صدها میلیون دلار خرج برمیدارد. با این وجود معیار بصری فوق العادهای برایمان بود. فیلم بید (ران هاوارد/۱۹۸۸) را هم زیرنظر داشتیم. فیلمی که یکی از آثار فانتزی محبوبم در همه ادوار محسوب میشود. در واقع ما فیلمهای تخیلی زیادی را از دهه ۸۰ بررسی کردیم مانند لیدیهاک ( دیچارد دانر/ ۱۹۸۵)، اژدهاکش (متیو رابینز / ۱۹۸۱) و بید. این فیلمها به دلیل تخیلی بودنشان اهمیت زیادی برایمان داشتند. آنها منحصر به زمان و مکان خاصی در تاریخ بشریت نبودند و با این وجود بنظر میرسید مبتنی بر واقعیت هستند.
به نظر میآید شما مجبور بودید برای حل مشکلات از روشهای جدید و خلاقانه استفاده کنید؛ در این فیلم میبایست غولها، روباهها و سایر موجودات مختلف افسانهای را نمایش میدادید و در عین حال باید ملاحظه بودجه را هم میکردید.
بله خب این موضوع در نوع خودش جالب بود. زمانی که مشغول فیلمبرداری بودیم فصل آخر سریال بازی تاج و تخت (وایس و بنیاف /۲۰۱۹_۲۰۱۱) در حال پخش بود و بیشتر اعضای گروه ما در آن مجموعه هم کار کرده بودند. فکر کردن به اینکه هر اپیزود آن فصل بسیار پرخرجتر از کل فیلم ما میشد واقعا عجیب بود و با این وجود، ما در تلاش بودیم تا همان کاری که آنها انجام میدادند را ارائه بدهیم. در واقع یک جور همّتِ همگانی برای حل مشکلات وجود داشت اما با این وجود خیلی هم خوشایند بود. من عاشق خلاقیت و نوآوری هستم و فرقی ندارد در حال ساخت چه نوع فیلمی باشم؛ چه یک اثر کوچک و مستقل مانند داستان یک روح (۲۰۱۷)، چه یک اثر عظیم مانند همین پروژهای که مشغولش هستم [لاوری در حال حاضر یک فیلم تخیلی به نام پیترپن و وندی را برای دیزنی در دست ساخت دارد]. من همیشه در حال نوآوری خواهم بود. اینکه چه کار میتوانیم انجام دهیم، از عهده کدام کار برمیآییم و چه کاری را میتوانیم با موفقیت به ثمر برسانیم.
ترجمه فاطمه مرشدکیان