احسان آجورلو
برگ‌های افتاده: آکی کوریسماکی
عشق همان الکل است

ترک کردن امری که به آن عادت داریم و میل بی اندازه‌ای در ما فراهم می‌کند اما برای گذر از این میل عادت گونه نیزا به یک میل شدیدتر داریم تا بتوانیم عادت پیشین را با عادت بعدی ترک کنیم. فیلم برگ‌های افتاده دست روی حساس‌ترین کنش انسانی یعنی ترک عادت و میل به امری شدیدتر می‌گذارد. هر چند روند روایتی فیلم به مانند فضای کشورهای حوزه اسکاندیناوی یک رخوت و عدم تحرکت خاصی دارد اما میل درونی انسانی و مضمون اثر برعکس فرم روایتی اثر است. زندگی دشوار کارگری و مسئله شغل که مهم‌ترین مسئله در اروپا به خصوص اسکاندیناوی است در فیلم کوریسماکی نیز به مسئله اصلی تبدیل شده است. نکته جالب توجه این است که شخصیت‌ها مهاجر نیستند و اشخاص بومی دچار چنین وضعیت و موقعیت دشواری هستند. البته به صورت کلی فیلم گوشزد می‌کند که انسان‌بودن دشوار است. همه خوب می‌دانیم چه تصمیماتی باید گرفت و مشتاقانه بر آنیم که همین تصمیمات را بگیریم، اما وقتی زمانش می‌رسد، چنین نمی‌کنیم. می‌خواهیم وزن کم کنیم، اما دسر بستنی می‌خوریم. می‌خواهیم بدنمان ورزیده باشد، اما از روی کاناپه تکان نمی‌خوریم. می‌خواهیم پول پس‌انداز کنیم، اما بلیط هواپیما به مقصد ایتالیا می‌خریم.این دوگانگی در شخصیت‌های فیلم به وضوح مشخص است. شخصیت‌هایی که می‌خواند به خواسته‌های خود برسند اما به صورت عجیبی در آن مسیر حرکت نمی‌کنند. انگارۀ غالب هم در روان‌شناسی و هم در فرهنگ عامه این است که مغز ما دو بخش دارد: بخشی عقلانی که می‌داند چه‌چیز برایمان خوب است و بخشی که تابع امیال است و چیزهای بد را می‌خواهد. کشمکش این‌دو تا جایی ادامه می‌یابد که سرانجام بخش عقلانی خسته می‌شود و کم می‌آورد. این پایان کار است. چه تصویر دلسردکننده‌ای. زمانی که عقلانیت بازی را به امیال می‌بازد و زندگی فرد دچار اخلال یا شکست می‌شود. اما آنچه شاید نشنیده باشید این است که، در سال‌های اخیر، از حوزۀ مطالعات اعتیاد، مدل رقیبی پدیدار شده است. در این مدل، مغز انسان به دو بخش در حالِ ستیز تقسیم نمی‌شود، بلکه یک سیستم واحد دارد که گزینه‌های زودبازده را بر گزینه‌های دیربازده ترجیح می‌دهد. به عبارتی میلی که زودتر محقق می‌شود بر میلی که دیرتر محقق می‌شود ارجحیت دارد. دقیقا همان اتفاقی که برای شخصیت فیلم می‌افتد. میلی که به زن دارد زودتر از میلی که الکل در او فراهم می‌کند به نتیجه ختم می‌شود. به عبارتی فرد یک اعتیاد جدید را برای ترک اعتیاد قبلی آغاز می‌کند. به عبارتی این کشمکش در اصل میان خوب و بد نیست، بلکه میان آینده و حال است. جالبیِ این دیدگاه در این است که ضمن تبیین اینکه چرا بعضی‌ها می‌توانند بر وسوسه‌ها چیره شوند و واقعاً هم می‌شوند، راهبردی هم برای دست‌یابی به این پیروزی در اختیارمان قرار می‌دهد. اینکه شخصیت فیلم بر وسوسه مصرف الکل چیره می‌شود این نیست که آن را مضر و می‌داند و باید آن را بخاطر مضرات کنار گذاشت بلکه اعتیاد جدیدتری برای ترک تنهایی برای او از راه رسیده که وسوسه انگیزتر است. این اعتیاد جدید می‌تواند حال را دگرگون کند و شخصیت نیز به همین علت از آن استقبال می‌کند. فیلم برگ‌های افتاده با فرمی سینمایی که وام‌دار سینمای اروپا در اوایل قرن بیستم است در نگاه اول یک داستان کلاسیک و ساده را روایت می‌کند اما در زیرلایه‌های خود مفاهیم جدیدی را برای مخاطب برملا می‌کند.

1402/10/30 15:08:00