پویا هاشم پور
بررسی سبکی فیلم کتاب تصویر ساخته ژان‌لوک گدار
دو سه چیزی که از او می دانیم

امروزه در سینما تشخیص و یا تفکیک سبک در فیلم‌های معاصرتر کار بسیار دشواری است. بعد از به پایان رسیدن دوره‌های سبکی در سینما شاید تا سال‌های اولیه قرن ۲۱ بود که می‌توانستیم با قدرت اعلام کنیم که مثلاً فیلمی به صورت جامع و کامل در سبک دگما 95 در سینما بر روی پرده نمایش داده می‌شود. عواملی مانند خلاقیت، دل‌زدگی، طغیان یا مفهوم‌های دیگر باعث ایجاد اختلاط فراگیر در سینما شده که بعضاً حتی تشخیص گونه و یا ژانر یک فیلم را هم نمی‌توان آنچنان سهل و آسان متصور بود. در واقع در جامعه‌ امروز اگر بخواهیم سبک فیلمی را مشخص کنیم؛ مسلماً ساختار، مضمون‌ها و زیبایی‌شناسی سبک مورد نظرمان با خود فیلم تناقض‌ها و اختلافاتی دارد. بنابراین در اکثر مواقع نمی‌توان به صورت قطعی و جامع راجع به سبک فیلم‌ها اظهار‌نظر جدی کرد و فقط می‌توان گفت که فیلمی به لحاظ سبکی به کدام یک از سبک‌ها نزدیک‌تر است. ممکن است مانند فیلم خانه‌ای که جک ساخت(لارس فون تریه/۲۰۱۸) یا یک دور دیگر (توماس وینتربرگ/2020) با فیلم‌هایی شبه دگمایی طرف باشیم که فیلمسازانش بعضی از قواعد این سبک را زیرپا می‌گذارند و دیگر به آن وفادار نیستند. نمونه‌هایی از این دست در واقع بی‌شمارند و تقریباً همه‌ فیلم‌ها را می‌توان در این مسئله زیر سوال برد. اما به طور ویژه و کاملاً خاص شاید تعداد انگشت‌شماری فیلمساز را بتوان یافت که هنوز هم به سبک هنری فیلم‌هایشان تقریباً وفادار مانده‌اند. استثنایی‌ترین نمونه از این دست را می‌توان به یک فیلمساز اختصاص داد که آن هم ژان-‌لوک گدار است. کتاب تصویر می‌تواند نمونه‌ بسیار خوبی برای بررسی و تحلیل این ادعا باشد که گدار هنوز هم به موج‌نو و مهم‌تر اینکه به سبک خودش وفادار مانده‌ است. برای این کار باید به ساختار و مضامین فیلم‌های گدار مراجعه کنیم تا دریابیم این فیلم به خصوص، به لحاظ زیبایی‌شناسی چقدر به فیلم‌های قبلی شباهت ‌دارد.پس در ادامه هر مولفه‌ای از مولفه‌های سینمای گدار که در فیلم کتاب تصویر حفظ و رعایت شده باشند، بررسی می‌کنیم:

 

1.مستندگونگی

پر استفاده‌ترین و تکثیر یافته‌ترین گونه از مستند را می‌‌توان «فیلم‌مقاله» دانست. در فیلم مقاله‌ها گستره‌ زیادی را شاهد هستیم. از تلاش برای ادغام مستند و داستان با تکنیک‌های مختلف تا سلف پرتره‌هایی که حتی گه‌گاهی به‌صورت ناخودآگاه شکل می‌گیرند. در ادامه‌ تلاش‌ها برای دوری از هیاهوی سینمای داستانی از دهه‌ شصت تا به امروز، گدار با فیلم مقاله‌ای دیگر، تندخوتر و تیزتر از همیشه ظاهر می‌شود. دغدغه‌ نشانه رفتن رویکردهای تازه‌ تجربی بیش از همه‌ فیلم‌های گدار در فیلم‌مقاله‌هایش قابل استناد است. دغدغه‌ای که در قرن ۲۱ برای گدار پررنگ‌تر جلوه می‌کند. موسیقی ما، فیلم سوسیالیسم و در آخر کتاب تصویر. جایی که سینما و سردمدارانش از سوی گدار به عنوان مقصرین اصلی مورد نکوهش‌اند. سینما در گرداب سرمایه‌داری فرو رفته و این‌طور که باید و شاید در مورد مسائل سیاسی و جنگ‌های خاورمیانه فعالیتی ندارد و منفعلانه عمل می‌کند. فیلمی که با پنج انگشت دست آغاز می‌شود اما در انتها یکی از این انگشت‌ها،انگشت اتهام است برای سینما.

 

2. وجه شعروار‌گی

این وجهه هم گاهی دغدغه‌ سینه فیلِ تندخو در کتاب تصویر است. همان‌طور که در فیلم سوسیالیسم می‌توان از آن رگه‌هایی پیدا کرد. خود گدار نقل می‌کند که: «اسم فیلم را اول گذاشته بودم سوسیالیسم. اما به‌نظرم پر از معانی ضمنی می‌آمد. فیلم سوسیالیسم فرق می‌کند. فیلسوفی که صفحه‌ها برایم نوشته بود می‌گفت دیدن کلمه‌ فیلم در کنار سوسیالیسم شگفت‌انگیز است. چون معنای دیگری برمی‌سازد. بالاتر از همه چیز معنایش امید است.» در کتاب تصویر اما این وجه بسیار غضب‌آلود و با گلایه و خشم است.

 

۳. کلاژ

تکه‌تکه کردن تصویر از عنصر‌هایی است که در سینمای گدار به وفور یافت می‌شود. این امر طبق گفته‌ و ادعای خود گدار یادآور این نکته است که هرفیلمی خود از تکه‌های فیلم‌های دیگری ساخته شده است. کلاژ تکه‌تکه‌ای از اقسام فیلم‌ها که حتی فیلم‌های خبری و ویدیوهایی از یوتیوب هم شامل می‌شود. این تکه‌ها به شکل کلیپ‌های اغلب کم کیفیت درآمده که کما‌فی‌السابق نظم مشخصی در آن‌ها وجود ندارد و تصویر ممکن است به هر چیزی کات شود. نوع کلاژی که گدار در آخرین فیلم خود یعنی کتاب تصویر به کار می‌برد به سبک فوتومونتاژ شباهت دارد.

فوتومونتاژ طریقتی برای گروهی به نام برلین دادا در اواخر جنگ جهانی اول بود. ترکیب کردن و برهم نهادن تصاویر و استفاده از بافت‌های گوناگون، خروجی‌هایی را تولید می‌کرد که ترکیبات ناهمگونی بودند و هدف این گروه از تولید این آثار، مبارزه با قصه‌ها و روایت‌های جعلی یک شکل و منسجم و نامعتبری بود که کاملاً هم‌سوی جنگ بودند. از جمله‌ این آثار فیلم دوشان ماکاویف به نام راز ارگانیسم (دوسان ماکاوِیف/1971) بسیار معروف است.

 

۴. صدا و تصویر علیه یکدیگر

در فیلم علاوه بر صحنه های فیلم‌های مختلف قطعه‌های موسیقی وجود دارد که همراه با تصاویر نقاشی حس در هم آمیختگی آن‌ها را القاء می‌کند. صداها بارها قطع می‌شوند و تصاویر بارها عقب و جلو و کند و تند می‌شوند. گدار با صدا‌های نامرتبط با تصاویر، تصویر فیلم خود را به چالش می‌کشد و یا با تصاویر اشباع شده از رنگ و یا استفاده دل‌به‌خواهی و فی‌البداهه از تکنیک‌های تصویری سعی در نا‌مفهوم جلوه دادن زبان سینمایی خود دارد. چالش میان صدا و تصویر از مهم‌ترین و اولیه‌ترین دغدغه‌های گدار در سینمای خودش است.

 

۵. فاصله گذاری به روش برشت

برشت اعتقاد داشت که یک نمایشنامه نباید وسیله‌ای برای پالایش احساسی مخاطب باشد و باید بر کیفیت زندگی فرد تاثیر داشته باشد. گدار نیز در این فیلم مانند تمام فیلم‌هایش به جای اینکه احساسات مخاطب را درگیر کند، در واقع نقش یک تحلیل‌گر را به او می‌دهد تا به مخاطب فرصت داده باشد که کمی فکر کرده و اثر را برانداز کند. در کندوکاو میان ایدئولوژی‌های برشت برای هنر و به خصوص سینما به این مفاهیم می رسیم که سناریو‌ی فیلم یک سناریو‌ی فی‌البداهه است. از طرفی برشت همانند همان چیزی که گدار در کتاب تصویر در تلاش است تا بیان کند، معتقد است که هنر همان‌قدر که تصویر‌گر واقعیات است، می‌تواند نشان‌دهنده‌ جهانی تخیلی باشد. مانند مفهومی که فیلسوف بزرگ آلمانی ارنست بلوخ از آن به عنوان اتوپی یاد می‌کند و می‌گوید: «اتوپی چیزی است که هنوز وجود ندارد، ولی امکان به وجود آمدن و رسیدن به آن هست.» اتوپی گدار درواقع چیزی در سینماست که هنوز وجود ندارد اما گدار آن را تخیل می‌کند.

 

۶. واکنش به واقعیت

رئالیسم آندره بازن یک ایده‌ ثابت و تعریف شده نبود بلکه یک آلترنیتیو نقادانه بود. درست همان‌گونه که گدار در کتاب تصویر عمل می‌کند. به عقیده‌ استنلی کاول، نظریه‌پرداز سینما، حرف بازن این بود که فیلم نباید بر واقعیت تکیه کند بلکه باید به آن واکنش نشان دهد.

 

۷. فلسفه‌ی همیشگی بازن و گدار

فلسفه‌ی همیشگی بازن به عنوان استاد و گدار به عنوان مولف در یک مکتب در کتاب تصویر عیان‌تر از هرچیز دیگری حس می‌شود. بازن به آن نوع فیلمی باور داشت که به بیننده امکان بیشترین مشارکت در معناسازی را دهد و مفهوم «واقعیت درحال آشکار شدن» به وضوح به این موضوع اشاره دارد.

 

۸. ارجاعات بینامتنی

تاریخ‌های سینما این‌بار به صورت دیگری در کتاب تصویر ارجاع به سینما همیشه مد نظر گدار بوده و هست. گدار سال‌های زیادی از عمر هنری خود را برای تاریخ‌های سینما صرف کرده و پس از گذشت سال‌ها فیلمی که بیشترین شباهت را به فیلم تاریخ‌های سینما دارد، روانه‌ی پرده‌ نقره‌ای کرده است. کتاب تصویر رجوع به تصاویر سینما و فرمول تاریخ‌های سینماست. کافی‌ست تا کمی در عنوان فرانسوی تاریخ‌های سینما عمیق شویم:

HISTORIE (S) DU CINEMA

این عنوانی است که گدار برای مجموعه‌ هشت قسمتی خود در نظر می‌گیرد. در جایی می‌خواندم که واژه‌ HISTORIE در فرانسوی هر دو مفهوم تاریخ و داستان را در برمی‌گیرد و همین واژه وقتی با S جمع می‌آید معانی متعددی از جمله دروغ و پرت و پلا را می‌گیرد. این عنوان به کنایی‌ترین شکل ممکن توسط گدار مورد استفاده قرار گرفته است و حالا با توجه به مفاهیم کنایی و اتهام‌های گدار به سینماگران در فیلم کتاب تصویر نزدیکی محتوایی دو فیلم کاملاً آشکار است.

 

۹. پارادوکس گدار

سینما و جریان‌هایش برای یک سینه فیل چیزی بیشتر از یک شور و شوق عاطفی است. رابطه‌ی گدار با سینما رابطه‌ عشق و نفرت است. همین که سینما را به این شکلی که هست می‌پسندی اما در عین حال دوست داری آن در مواقعی به چیز دیگری هم بدل شود. در کتاب تصویر این مورد شاید حتی مقداری به اصطلاح توی ذوق مخاطب همیشگی گدار هم بزند. سینمایی که در دل سرمایه‌داری فرو رفته و به فجایع بشری توجهی ندارد و سینه فیلی که در واکنش به این امر عصبانیت خود را ابداً پنهان نمی‌کند.

 

۱۰. منطق پداگوژیکی

سیاست در فیلم‌های گدار مهم‌ترین نقش را ایفا می‌کند. برخورد گدار با سینما همیشه انقلابی بوده است. همان‌طور که در دوره‌ ژیگاورتوف به پررنگ‌ترین شکل ممکن شاهد منطق پداگوژیکی هستیم که طبق آن فیلم‌ها باید از تمامی عناصر سینمای بورژوایی رها شوند و هم‌چنین جایی برای ابراز احساسات دم‌دستی و سطحی و سود جستن از آن وجود ندارد، گدار هم پرچم‌دار این جریان است و بازنمایی این مورد هم باز در کتاب تصویر قابل مشاهده و بررسی است.

تمامی این موارد نشان دهنده‌ وفاداری گدار نسبت به سنت غنی موج نو و نوستالژی‌های سینماتیک خود است. تنها تفاوت در کتاب تصویر با گذشته شاید این باشد که گدار این بار خود را خیلی ناامیدتر از همیشه می‌نمایاند. اریک کوهن در ابتدای وایر در باب کتاب تصویر نوشت:«در لحظات آخر فیلم که تیتراژ پخش می‌شود، گدار از شمای بیننده هم به عنوان یکی از عوامل فیلم نام می‌برد. ممکن است این به عنوان آخرین سرتکان دادن گدار برای شما به نظر برسد یا انگشت وسطی که او به سمت شما گرفته است؛ حتی ممکن است که ترکیبی از هر دوی اینها هم باشد. اما مطمئنا این یک اظهار نظر قطعی از سوی یکی از بزرگ‌ترین هنرمندان سده‌ گذشته است. گدار چند سال پیش با زبان خداحافظی کرد، حال با ساختن کتاب تصویر او با هر چیز دیگری خداحافظی می‌کند.»

 

 

1400/3/3 15:48:13