کارگردان : کن لوچ / نویسنده : پاول لاورتی / بازیگران :دیو ترنر / کریس مک گلاو
خلاصه داستان : مالک یک میخانه در یک جامعه مدنی که قبلاً پر رونق بود در شهرستان دورهام تلاش میکند تا میخانه خود را به عنوان یک فضای عمومی باقیمانده که مردم میتوانند در شهر همدیگر را ملاقات کنند، حفظ کند. در همین حال، وقتی پناهجویان سوری به شهر قرار میآیند، تنشها در شهر بالا میرود.
ورایتی
رویکرد نرم و احساساتی با نژادپرستی
گذشته نقش اصلی فیلم به ظرافت در فیلمنامه پرداخته شدهاست. میدانیم پدر او کارگر معدن است، همسرش را از دست داده و با تنها پسر عجیب و غریبش زندگی میکند. لوچ توانسته اندوهی بینانسلی را تنها با تکیه بر یک شخصیت به ما نشان ندهد. بازی بازیگر نقش اصلی هم ضمن نگاه اندوهگینی که به اطراف دارد، خالصانه و شیرین است. مکان فیلمنامه مشخص نشده اما میدانیم ماجرا جایی در شمال شرقی انگلستان میگذرد. تنش از جایی آغاز میشود که بحران و افول اقتصادی زندگی کارگران را تهدید کرده و همزمان خیل پناهجویان سوری به منطقه آنها وارد شدهاند. شخصیت اصلی حد فاصل میان یکی از این مهاجران با باقی کارگران مهاجرستیز قرار گرفته است. کن لوچ به وضوح نمیخواسته از شخصیت اصلی خود قدیس بسازد اما متاسفانه این کار را کرده و با تطهیر طبقه کارگر سفید بریتانیا از نژادپرستی به ورطه ملودرام فرو افتاده و به همین دلیل نمیتواند مثل دنیل بلیک لایق نخل طلا باشد.
دیلی تلگراف
بدترین فیلم سهگانه
تنها حکم عادلانهای که میتوانم برای کن لوچ
صادر کنم این است که آثار طلاییاش را از آثار خوب، و آثار خوب او را با بعضی کارهای مشکوک او از هم سوا کنم. به جای آنکه درخت بلوط پیر به عنوان احتمالا آخرین فیلم او ، وصیتی برای علاقمندان به جای بگذارد متاسفانه در میان سهگانه اخیر بدترین آنهاست. محتوای آثار او مشخص و بسیار محترم است اما مسیری که برای رساندن آن در درخت بلوط پیر ایفا کرده به حدی غیردراماتیک است که میتوانست به جای آن مانند روزنامه تمام مشکلات طبقه کارگر را فهرست کند و بدهد بازیگران آن را روخوانی کنند.
نوشگاه کوچکی در محلهای کارگر نشین محل تجمع کارگران نالان و عرضه شکایات و حکایات آنها میشود اما به ناگاه صاحب آن نوشگاه خود را با یکی از مهاجران سوری بسیار همدرد و نزدیک احساس میکند و برخلاف ژنوفوبیای بقیه کارگران سعی میکند با او صمیمیت ایجاد کند. فیلمی بسیار پیشبینی پذیر و ناموفق که نقش مهاجر سوری آن در فیلمنامه، با خِیل مشکلاتش ، اصلا به شکلگیری شخصیت نمیانجامد و ما ناچاریم با اندوهی کوتاه و غیرعمیق برای شخصیتهای متعددِ فیلم او،که موفق به شناخت آنها هم نشدیم، سالن سینما را ترک کنیم.
گاردین
آخرین ندای کن لوچ برای برانگیختن همدلی و احساس مسئولیت
سی سال پیش بازیگوشی با دوربین دگما نود و پنج میتوانست به مینیمالیسم رادیکال بیانجامد، غافل از اینکه مینیمالیسم رادیکال توسط آغازگران آن به محاق رفت اما تنها کسی که بیادعا به این ایده پایبند بود و پایبند ماند، کن لوچ است. لوچ جز انگشت شمار کارگردانانیست که به صورت رئالیستی و غیرآیرونیک میتواند با سینما حرف سیاسی بزند. او تاکید خود را بر ظلم و حملهی جامعهی کارگر بر پناهجویان تازهوارد میگذارد و نشان میدهد قربانی های یک سیستم چطور میتوانند افراد دیگری را هم قربانی کنند. فیلم او سفیدهای کارگر را محکوم نمیکند بلکه فشار بازار و جبر جغرافیا را ریشهی این نفرت توصیف میکند. اشاره به اماکن مذهبی و تاریخی، فیلمبرداری در نور طبیعی و استفاده از بازیگران غیرحرفهای، لایههای معنایی جدیدی به اثر او اضافه کرده است.
واکنشهای آنی جشنواره کن 2023 را بخوانید :
واکنش آنی از کن 76( می 2023) : برگهای افتاده ( آکی کوریسماکی )
واکنش آنی از کن 76( می 2023) : می دسامبر (تاد هینز )
واکنش آنی از کن 76( می 2023) : هیولا ( هیروکازو کوره ادا )
واکنش آنی از کن 76( می 2023) : آناتومی یک سقوط (ژوستین تریه )
واکنش آنی از کن 76( می 2023) : ایندیانا جونز شمارهگیر مرموز ( جیمز منگولد )
واکنش آنی از کن 76( می 2022) : قاتلین ماه کامل ( مارتین اسکورسیزی )
واکنش آنی از کن 76( می 2023) : محوطه مورد علاقه ( جاناتان گلیزر )
واکنش آنی از کن 76( می 2023) : استروئید سیتی ( وس اندرسون )
واکنش آنی از کن 76( می 2023) : درباره علفهای خشک ( نوری بیلگه جیلان )
واکنش آنی از کن 76( می 2023) : روزهای عالی ( ویم وندرس )