سامانتا اشمیت / واشتنگتن پست
دنیل دی-لوئیس تمایل به ناپدید شدن دارد. برای معدود فیلمهایی که در آنها بازی کرده است، این بازیگر بریتانیایی شخصیت خود را کنار میگذاشت - یا همانطور که خودش زمانی میگفت، خود را «تهی» میکرد تا به شخصیتاش (در فیلم) تبدیل شود و در طول زندگی حرفهایاش، ماهها یا حتی سالها یک سبک زندگی منزوی را برگزیده بود و به طور کلی از منظر عموم و هالیوود دوری میکرد.
اکنون دی-لوئیس 60 ساله که بسیاری او را به عنوان یکی از بهترین بازیگران زمان خود ستایش میکنند، برای همیشه صنعت سینما را ترک میکند. سخنگوی دی-لوئیس بدون ارائه هیچ دلیلی در بیانیهای به خبرنگاران تایید کرد که این بازیگر در حال بازنشستگی است. لزلی دارت، سخنگوی او، همچنین افزود: "دنیل دی-لوئیس دیگر به عنوان یک بازیگر کار نخواهد کرد." او در طول سالیان متمادی از همه همکاران و مخاطبان خود بی نهایت سپاسگزار است. این یک تصمیم خصوصی است و نه او و نه نمایندگانش هیچ اظهارنظر دیگری در این مورد نمیکنند. ورایتی این خبر را بعد از ظهر سه شنبه گزارش کرد.
آخرین فیلم او، رشته خیال به کارگردانی پل توماس اندرسُن است که پیش از این فیلمبرداری شده است (مطلب حاضر در زمان پیش از اکران این فیلم نگارش شده) و طبق گزارش آسوشیتدپرس در ماه دسامبر اکران خواهد شد. رفتن او نشاندهنده پایان حرفهای است که تاریخ هالیوود را ساخت و به همان اندازه که موجب ستایش شد، فتنهها را نیز برانگیخت. او پنج بار نامزد جایزه اسکار شد و تنها کسی است که تا به حال سه بار جایزه بهترین بازیگر مرد را برای فیلمهای پای چپ من، خون به پا خواهد شد و لینکلن دریافت کرده است.
اما دی-لوئیس شاید بیشتر به این خاطر شناخته شده است که یکی از ماهرترین بازیگران در نسل خود بود که از شیوه متد اکتینگ استفاده میکرد. یک سبک فراگیر از بازیگری که ستاره سینما مارلون براندو به خاطر آن بسیار مورد احترام بود. سبکی خام که «بیمحابا و جسور» بود. همانطور که آنجلیکا جید باستین در اقیانوس اطلس نوشته است. در حقیقت، بسیاری دی-لوئیس را بهویژه پس از انتشار خبر بازنشستگی او با براندو مقایسه کردهاند. یکی از طرفداران وی در توییتر نوشت: "دنیل دی-لوئیس مارلون براندو دوران ما بود." اما حتی اصطلاح متد اکتینگ نیز نمیتواند میزان تبدیل شدن دی-لوئیس به شخصیتهای او را نشان دهد - افراطهای فیزیکی و عاطفی که کمتر کسی با آنها مطابقت دارد. وقتی در فیلم پای چپ من نقش یک نویسنده فلج مغزی را بازی میکرد، هرگز ویلچر خود را ترک نکرد و گروه فیلمبرداری با قاشق به او غذا می دادند. همانطور که گاردین در پروفایلی در سال 2002 اشاره کرده است زمانیکه برای آخرین موهیکان آماده می شد. هفتهها خارج از شهر زندگی کرد، حیوانات را شکار میکرد و پوستشان را میکند و حتی با تفنگ خود میخوابید. او برای فیلم به نام پدر شبها را در یک سلول زندان میخوابید و قبل از فیلمبرداری بوته آزمایش خانهای را با استفاده از ابزارهای قرن هفدهمی ساخت که شخصیتش در آن زندگی میکرد. همچنین به منظور ایفای نقش در فیلم بوکسور در سال 1997، او تقریباً دو بار در روز به مدت 3 سال به عنوان یک جنگنده تمرین کرد. ایندیپندنت در یک پروفایل و مصاحبه گسترده نوشت که مربیاش گفته بود که او حتی میتوانست بوکسور حرفهای بشود.
به گزارش ایندیپندنت، در حین فیلمبرداری فیلم مارتین اسکورسیزی در سال 2002 به نام دار و دستههای نیویورکی به ذات الریه مبتلا شد و اصرار داشت که فقط کتی نخ نما را بپوشد که در قرن نوزدهم وجود داشت. او گهگاه در اطراف رم، جایی که فیلم در آن فیلمبرداری شده بود، قدم می زد و با غریبهها دعوا میکرد. او به ایندیپندنت گفته بود: "من باید خود را آماده میکردم." "و اعتراف خواهم کرد که دیوانه شدم، کاملاً دیوانه."
در طول فیلمبرداری لینکلن از دگرگون کردن شخصیتاش خودداری کرد، حتی پیامهای متنی با همبازیاش سالی فیلد در نقش آبه رد و بدل میکرد .
دی-لوئیس در گفت و گو با بیبیسی در سال 2013، فرآیند دقیقی را که برای خلق صدای آبراهام لینکلن انجام داده بود راتوصیف کرد، که شامل تحقیق بصورت جدی در مورد لهجهها در شهرستانهای مختلفی همچون ایندیانا، ایلینویز و کنتاکی بود که لینکلن در آنها بزرگ شده بود. " بتدریج صدایی را می شنیدم که سعی در بازتولید آن نداشتم. این صدای گوش درونی بود." سپس، او گفت: "من شروع به تلاش برای خارج کردن آن صدا از خودم کردم."
به نظر میرسد دی-لوئیس در بسیاری از مصاحبههای نادر خود از مطرح کردن موضوع متد اکتینگ میترسد، چیزی که به گفته او یک تمرین علمی یا انزواطلبی نیست. او به بیبیسی گفته است که غوطهور شدن در تجربه نقشی که بازی میکند و حفظ شخصیتاش در یک فیلم در تمام طول فیلمبرداری ، به سادگی تنها چگونگی تلاش برای آزادسازی تخیل است. دی-لوئیس گفت: "وظیفه شما این است که کم و بیش خود را تخلیه کنید." چیزی که خیلی باعث تحلیل رفتن من می شد، جابجایی مداوم به داخل و خارج از آن دنیایی که ما برای ایجاد آن تا این حد غیرعادی عمل کرده ایم.
دی-لوئیس همچنین در انتخاب فیلمهایی که در آن ها حضور پیدا میکند بسیار گزینشی عمل میکند. او به بیبیسی گفته: که فقط نقشهایی را میپذیرد که احساس میکند واقعاً میتواند به آنها خدمت کند، شخصیتهایی جذاب با زندگیهایی که « بسیار دور از من» هستند.
دی لوییس گفته است: راز آن زندگی چیزی است که مرا به سمت اش میکشاند.
اما همانطور که گاردین نوشته است، دی لوییس یک معمای بازیگری است و به دور شدن از صنعت فیلم برای مدت طولانی شناخته شده است. در اواخر دهه 1990، او به عنوان یک کفاش در فلورانس شاگردی میکرد.
دی-لوئیس در گرینویچ در جنوب شرقی لندن بزرگ شد، دارای پاسپورت بریتانیایی و ایرلندی است و مدتها خانهای در ویکلو، ایرلند داشته است. (او در سال 2014 توسط دوک کمبریج لقب شوالیه دریافت کرد.) وی با ربکا میلر نویسنده و کارگردان، دختر نمایشنامه نویس آمریکایی آرتور میلر ازدواج کرده و دارای سه فرزند است. برهان وزیر در گاردین نوشته: فعالیت او در تئاتر سال ها پیش به پایان رسید، زمانی که در حین اجرای هملت او از صحنه خارج شد و ادعا کرد که شبح پدرش، شاعر فقید و برنده جایزه انگلیسی سیسیل دی-لوئیس را دیده است!
اکران آخرین فیلمش در دسامبر، اولین حضور سینمایی او در پنج سال گذشته خواهد بود.
او در مصاحبه بیان کرد: «من ریتم کندی دارم» و اذعان داشت که به نظر میرسد هر از گاهی ناپدید میشود اما او ادعا میکند که این گسستها و این فرار از چشم عموم، چیزی است که به او اجازه میدهد تا عمیقاً در کارش فرو برود. او گفته است: "کاری که من انجام میدهم این است که دوباره درگیر زندگی شوم."
دی-لوئیس در سخنرانی خود هنگام دریافت جایزه اسکار سال 2013 از همسرش به خاطر زندگی با "مردان بسیار عجیبی" که در طول سالها شخصیت آنها را به تصویر کشیده بود، تشکر کرد.
بازیگری که علیرغم اینکه همیشه نقشهایی جدی را بازی میکند اما در مصاحبهها - تا زمانی که شخصیتی ( در یک فیلم) نداشته باشد - خلق و خوی شاداب و خودمانی دارد، میگوید: «آنها بهعنوان یک فرد عجیب بودند و احتمالاً اگر بهعنوان یک گروه دور یکدیگر جمع میشدند حتی عجیبتر هم بودند» به گزارش تلگراف دی-لوئیس پس از پیروزی خود هنگام صحبت با خبرنگاران به شوخی گفت که در این لحظه قطعاً شخصیتی ندارد.
"اگر اشتباهاً به آن بازگردم، میتوانید مداخله کنید، مانور هایملیخ یا هر کاری که برای بازیگرانی که در شخصیت گیر کردهاند انجام دهید."
بنابراین شاید این همان چیزی است که برای دی-لوئیس در انتظار است، یک فرار به ظاهر دائمی از مرکز توجهی که او هرگز در آن احساس راحتی نمیکرد. برخی از طرفداران او به شوخی میگفتند که ممکن است انگیزههای دیگری در این امر دخیل باشد.
یک نفر نوشته: "چه می شود اگر دنیل دی-لوئیس اعلام کند که برای پژوهش درمورد نقشی بازنشسته میشود که در آن نقش بازیگری را بازی میکند که از بازیگری بازنشسته می شود."
هیچ کس به اندازه همسرش از بازنشستگی دنیل دی-لوئیس خوشحال نیست. "شما سعی می کنید 8 ماه با مردی زندگی کنید که وانمود میکند رومانیایی است."
فاصله او( از سینما) بطور کلی تعجب آور نیست. او در مصاحبه با بیبیسی اذعان داشت : وقتی نوبت به حضور در انظار عموم میرسید، دی-لوئیس یک آرامش ذاتی داشت تا خودش را از طریق یک شخصیت بیان کند. «از طریق مجراهای دیگر بهگونهای که ما نمیتوانیم خودمان انجام دهیم، اظهار کند «.
و اگرچه کار دی-لوئیس مایه خرسندیاش بود اما او هرگز از صنعت فیلم لذت نمیبرد.
او در سال 2002 به گاردین گفت: من می دانم که این بخشی از کاری است که باید انجام دهیم. اما من واقعاً باید مجبور شوم.» و وقتی فیلم تمام شد، گفت: "من وظیفه خودم را انجام دادم." "و وقتی کارم تمام می شود، همیشه در درونم کمی احساس خالی بودن می کنم. '
و این هفته، برای طرفداران او، همان احساس پوچی و از دست دادن صادق بود.