احسان آجورلو
چرا شب دهم از مختارنامه سریال بهتری است؟
تعزیه عشق

صدا و سیما روزگاری اسفناک را می‌گذراند. مدیران صداوسیما چه آنان که رفته‌اند، چه آنان که هنوز هستند شاید یاد نداشته باشند تا این حد زیر تیغ نقد قرار گرفته باشند، از طرفی هم مخاطبان را به شکل گسترده از دست داده باشند. کار تا جایی بالا گرفته است که مخاطبان تلویزیون را تنها برای این روشن می‌کنند تا گاف جدیدی از صداوسیما بگیرند و مدتی آنان را به سخره بگیرند. البته از حق نگذریم مدیران صداوسیما هم سنگ تمام می‌گذارند و از هیچ تلاش برای آزار دادن مخاطبان دریغ نمی‌کنند. البته موج جدید این دیگرآزاری به مجری‌های برنامه‌ها هم منتقل شده است. کافی‌ست در ایام المپیک بدون داشتن برنامه  بازی‌ها تلویزیون را روشن می‌کردید و در ثانیه به ثانیه آن از بلاهت تمام مجری‌ها و گزارشگرها بهره‌مند می‌شدید. تمام اینان حاکی از نبود استراتژی مشخص در صداوسیماست. به عبارتی خودمانی صداوسیما به صورت «هرکی هرکی» اداره می‌شود. آش ماجرا حتی تا جایی شور شد که در برنامه‌های انتخاباتی هم صدای کاندیداها درآمد که آقا این چه وضعیتی است که برنامه و پرسش‌ها دارد! ظاهرا پس از رفتن سرافراز مدیریت پیشین صداوسیما همه چیز در این سازمان عریض و طویل بهم ریخته است. علی‌عسگر به وضوح توانایی سخنوری هم ندارد چه رسد به مدیریت. کرسی‌ای که زمانی محمدهاشمی و علی لاریجانی بر آن تکیه می‌زدند و با هر ترفندی حداقل در هر سال چند محصول خوب تولید می‌کرد برای جناب علی‌عسگر زیاده بزرگ است. بزرگ‌بودن قواره و کرسی ریاست صداوسیما و کوچک بودن مدیران زمانی به اوج خود می‌رسد که حتی نمی‌دانند چگونه باید در موقعیت‌های فصلی با مخاطب برخورد کنند.

 

محرم از راه رسیده است. ایامی مناسبتی که برای صدا و سیما اهمیت ویژ‌ه‌ای دارد. اما باز مدیران ثابت کردند همچنان به مانند ابوموسی اشعری تنها داعیه مدیریت دارند و از استراتژی رسانه‌ای هیچ نمی‌دانند. ظاهرا نبود مشاور برای برنامه ریزی دقیق زمان پخش سریال‌ها معضل جدید صداوسیماست. شب دهم با آن قصه گیرا و البته بار فنی قابل قبول در دسته سریال‌های معتبر تولید صداوسیماست که با اشتباهی فاحش امسال سوخت خواهد شد. اما پرسش اصلی اینجاست که چرا شب دهم از مختارنامه بیشتر مخاطب می‌گیرد؟

مختارنامه پروداکتی عظیم را تجربه کرد و از لحاظ فنی گامی به جلو برای تلویزیون ایران بود. مخاطبان عام تلویزیون برای نخستین بار با همین سریال دچار ارتقا سطح بصری از لحاظ تصویری شدند. وسواس میرباقری و البته پشتیبانی فنی کامل از سریال مختارنامه را به مهم‌ترین محصول سیمافیلم تبدیل کرد. اما آنچه مختارنامه را دچار تزلزل می‌کند داستان آن است. نخست آنکه قصه روایتی تاریخی دارد و فراز و فرودی آنچنان مهیج برای مخاطب تدارک نمی‌بیند. قهرمان داستان به وضوح نقاط و سفر خود را  در داستان طی نمی‌کند و صد البته که داستان با موضعی یک جانبه به تاریخ می‌نگرد. کافی‌ست کتب تاریخی صدر اسلام را مطالعه کنیم تا از دوره وحشتناک حکومت مختار بر کوفه آگاه شویم. نحوه برخورد با اشقیای نینوا کاملا دست‌خوش تغییراتی شده است که با واقعیت بسیار فاصله دارد و حتی بیعت مختار با محمد حنفیه نیز سمت و سویی دیگر گرفته است. تمام این مسائل به شکلی ناموزن ریتم و یکنواختی اثر را برهم زده است. مختارنامه از لحاظ بصری بسیار پیشرو اما در محتوا به غایت واپسگرایانه است. به همین دلیل است که مخاطب در تماشا چندین باره آن دچار ملال می‌شود. او سطح بصری خود را ارتقا داده و تصاویر دیگر جذبش نمی‌کند، داستان نیز با توجه به آنچه گفته شد رها و سردرگم است، بنابراین در نتیجه مخاطب دیگر پیگیر چنین سریالی نمی‌شود، مگر اینکه دیگر تولیدات آنقدر سطح نازلی داشته باشند که مجددا تن به تماشای بازپخش آن دهد. دقیقا همان اتفاقی که در چند سال گذشته افتاد. صداوسیما با افتخار اعلام می‌کرد این سریال همچنان تاریخ مصرف دارد و مخاطب جذب می‌کند، اما این جذب تنها به دلیل سطح نازل سریال‌های تولیدی جدید بود. اما سوی دیگر میدان شب دهم قرار دارد. سریال حسن فتحی، را می‌توان موفق‌ترین تولید صدا و سیما در دو دهه اخیر نامید. درامی موفق و استخوان‌دار که در زمان پخش نظر اکثر منتقدان را هم به خود جلب کرد. روایتی عاشقانه با مضمونی مذهبی در زمان پهلوی که مخاطبان را هر شب پای تلویزیون می‌کشاند. حسن فتحی بر خلاف میرباقری شاید وسواس زیادی در تصاویر و بار فنی سریال خود نداشته باشد، اما بی نهایت در داستان گویی و فراز و نشیب قصه چیره دست است. او با درهم تنیدن یک پیرنگ عاشقانه و پیرنگی ماجراجویانه که تعلیق جان مایه اصلی آن است مخاطب را رها نمی‌کند. او با تیزهوشی اجرای تعزیه را بدل به یک تعلیق دائمی کرده است. چیزی که قهرمان داستان باید هر شب به مانند مراحلی آن را پشت سر بگذارد. برای هر مرحله برنامه‌ای تدارک ببیند. توطئه‌ای سوار کند و در لحظه آخر از مهلکه جان به در برد. و در نهایت در قسمت پایانی در اوج داستان با یک پایان بندی فوق دراماتیک همه چیز را تمام کند. چنین داستانی با چنین چیدمان دقیقی با هر بار تکرار نه تنها مخاطب را خسته نمی‌کند، بلکه هیجان را مجدد به او منتقل می‌کند و قریحه طنز کم رنگی که در دیالوگ‌ها جاری است نیز به مدد می‌آید تا مخاطب فارغ از تولیدات جدید یا قدیم شب دهم را همواره با استقبال دنبال کند.

حال که امسال شب دهم در کنداکتور قرار گرفته است مجدد کج سلیقه‌گی خود را با زمان پخش آن ثابت کردند. تا نشان دهند کوچک‌ترین اطلاعی از سریال‌ها و تاثیر آن‌ها بر مخاطب ندارند.

 

1400/5/19 15:43:41