فیلمهای تاریخی همواره درگیر یک نوع از امر غیردراماتیک هستند که مخاطب را دچار ملال و سرخودرگی میکنند. البته برخی از وقایع در مهمتانخانه خود امر دارماتیک را پرورش میدهند و همین ذات دراماتیک تاریخی باعث ایجاد یک اثر با قوام و تاثیرگذار میشود. فیلم قاتلان ماه گل از همین رو در امر فیلمنامه دچار ضعف میشود. روایت فیلم به شدت درگیر مناسبات ساده و غیردراماتیکی است که به سختی مخاطب را به سوی موضوع خاص خود سوق میدهد. فیلم به طریق عجیبی دایره وقوع امور دراماتیک خود را محدود میکند. شخصیتهای اصلی داستان یعنی ارنست، هیل و مالی در نقطه خاصی از انفعال قرار دارند. نقطهای که گویی هدف و انگیزه آنان مشخص نیست. هیل به طمع ثروت بومیهای اوکلاهاما دست به جنایت میزند اما مشخص نمیشود که چرا این امور را انجام میدهد. به عبارتی الزام این امور درک نمیشود. ارنست که مانند عروسکی در دستان هیل است نیز تلاشی برای ایجاد کشمکش با او نمیکند و با ترس از دست دادن هر چیزی که دارد کنار میآید. از سمت دیگر مالی که یک به یک اعضای خانواده خود را از دست میدهد به طریق عارف گونه دست روی دست میگذارد تا طبیعت سرنوشت محتوم او را به سرانجام برساند. این در حالی است که تنها سفر او به واشنگتن مامورهای اف.بی.آی را به راهی اوکلاهاما میکند. البته روند اقتباس از کتاب تمام روایت فیلم را دچار سرگردانی کرده است. رمان از زاویه دید ماموری که به اوکلاهاما فرستاده شده است روایت میشود و به نوعی با یک داستان پلیسی-جنایی طرف هستیم. اما در فیلم روند داستان به شکل روزمره میگذرد و این امر اجازهای برای ایجاد افکتهای دراماتیک نمیدهد. تعیلق و معمایی خلق نمیشود که مخاطب بتواند به مدد آن فیلم را پیش ببرد. این در حالی است که مخاطب از ابتدا از خود میپرسد باید با کدام شخصیت همراه شود؟ انگیزه و هدف آن شخصیت چیست؟ چه چیز در آن شخصیت در خطر است؟ شخصیت با کدام امری دارای کشمکش است؟ آیا این کشمکش برای مخاطب اهمیت دارد؟ آیا مخاطب با شخصیتی دچار همذات پنداری شده است؟ تمام پرسشهای اصلی کی فیلمنامه در فیلم قاتلان ماه گل بی پاسخ میماند. هر چند فیلم در امر کارگردانی دارای یک سطح استاندارد است و ریتم تصاویر و صحنهها به طریقی است که میتواند آن را همراهی کرد. البته جایگاه فیلم در کارنامه اسکورسیزی نیز از دیگر زوایایی است که میتوان به آن پرداخت. قاتلان ماه گل شاید دیوانهواری گرگ وال استریت یا جذابیت مرد ایرلندی را نداشته باشد، اما در پرداخت یک درام مدرن در کارگردانی یک آرامش و طمانینه خاصی را تدارک میبیند. تغییر دیدگاه روایت از شخصیت کارآگاه به ارنست تمام مسئله اصلی است که فیلم قاتلان ماه گل با آن رو به رو است. تغییری که ارنست را تبدیل به یک شخصیت کنش گر نکرده است و تنها یک شخصیت بلاهت گونه از وی ساخته است که دست به هیچ کنشی نمیزند و تنها همان روند ابتدایی خود را تا پایان طی میکند. شخصیتی که از شدت بلاهت واقعا ترحم برانگیز است.