فاطمه یوسفی
چرا باید به ابر قهرمان‌ها توجه کرد؟
اساس کار مارول:نیاز به ابرقهرمان

انسان کمال جو همواره در جستجوی راهی برای بالندگی و دستیابی به کمال بوده است و هر فرد و جامعه ای در هر دوره زمانی برای رسیدن به این آرمان به یک راهکار ویژه توجه داشته است. گاهی با فلسفه وهنر، گاهی با ادبیات و معماری و گاهی با جنگ، کشورگشایی و غارت و کشتار، زمانی هم تنها با داشتن کمی هوشمندی و اقبال و سوار بر یک اسب رهرو!

حاصل همه این‌ها تاریخ شد و سینما محصول علم و صنعت در دوران معاصر. وسیله­ای کم درد سر، کم هزینه و سود آور. راهی برای فتح افق های دور و دست نیافتنی که دیگر خسارت چندانی به بار نمی آورد و  به  سرداران و فاتحان واقعی هم نیاز ندارد.  شاید اما کمتر تاریخ ساز و بیشتر برای سرگرمی و درآمدزایی. گاهی هم  بسان فراورده­ای غیر ارگانیک که می توان از آن برای تقویت قوای روحی و جسمی بهره جست.

به دنیای سینمایی مارول­ ­باید در همین حد نگریست. زیرا این پدیده بیش از اینکه سینما باشد، سرگرمی و بازی‌واره تصویری است. چرا که با هیچ یک از شاخصه‌های سینمای کلاسیک (آنچه تا کنون از سینما فراگرفته و باز می شناسیم) نمی‌خواند.

دلیل استقبال از آن هم برای این است که می کوشد، بدون زحمت دادن به مغز، یک خوراک فست فودی لذیذ به مخاطب بدهد. هر چند با نقدهایی که در این سال‌ها بر آن رفته، می­کوشد تا نوعی جهان بینی و نگرش­ علمی برای خود دست و پا کند و در تولیدات تازه­ بگنجاند. (انتقامجویان: پایان بازی، برادران روسو 2019-  سفر در زمان در قلمرو کوانتومی). دنیای سرگرمی مارول چندان با قصه سر و کار ندارد. شخصیت محور نیست و حادثه محور است. به همین دلیل به جای ستاره و سوپر­استار، قهرمان خیالی دارد. چهره­ها پشت نقاب و ماسک و گریم پنهانند و ماشین­هایی بیش نیستند. این نه سینمای کلاسیک ستاره‌پرور هالیوودی است و نه سینمای مولف اروپایی .دنیای تخیلی مارول را نه چهره ها و اندیشه ها و هنرها و حتی نه تجربه های سینمایی می سازد.مارول ساخته لنز و نور و فن و گریم و جلوه های رایانه ای و بصری است، برای همینجدی گرفته نمی شود.هرچند منتقدان بازاری بسیاری را به تحسین وادارد.  اثری است برای وقت گذرانی. برای همین تنها به اندازه یک محفل برای خوردن تنقلات و ترشح آدرنالین و تخلیه روانی در حین تماشا جدی گرفته می شود.

مارول یک واقعیت است. اما سینما نیست. گونه و ژانر  هم نیست.  ژانر به سینما تعلق دارد. مارول سرگرمی تصویری است که از امکانات سینما چون سالن و پرده و تکنیک و اعتبار و جایگاه مادی و معنوی سینما استفاده می­کند تا جای آن را بگیرد . هر چند دستیابی به چنین آرزویی بعید است اما اثرات ناخوشایند آن بر کیفیت  سینما باقی است.

 مارول چون جدی نیست، بازده­ جدی فرهنگی، هنری و علمی هم  ندارد. آن گونه که سینمای علمی تخیلی در قالب ژانری اصیل فیلم­هایی چون ۲۰۰۱ اُدیسه فضایی( استنلی کوبریک/ 1968)، جنگ‌های ستاره­ای (جرج لوکاس1977)، استار ترک( جی.جی آبرامز/ 2009) و... را بر جای گذاشته است.

مارول استودیوز سازنده اصلی این فیلم‌ها که پیش از این با کمیک استریپ­ها شناخته شده بود،  از  سال 2007 راه تازه­ای را برگزید که به سینمای علمی تخیلی شباهت‌­ داشت، اما خیلی زود با ویژگی­های محتوایی و ظاهری خود تبدیل به سرگرمی تصویری پرطرفداری شد که ویژه جامعه و فرهنگ آمریکا بود.  سیاست گذاری­های جدید مارول با شناخت این جامعه و نیاز روحی و روانی مبتنی بر رفاه نسبی­  اشباع از هیجان­های کاذب و در عین حال نیاز به تخلیه بود که دست به ساخت آثاری همچون مرد آهنی(جان فاورو/ ۲۰۰۸) زد که به خوبی می­دانست مصرف کننده میلیونی دارد. 

ویژگی  فیلم­های ابرقهرمانی که  یکی پس از دیگری ساخته شد و به فروش بالایی رسید، بیرونی بودن آنهاست. در این فیلم­ها  فرم و حرکت بر هر چیز مقدم است. سینمای مارول  دنیایی را معرفی می­کند که تنها بر پرده سینما می­توان تجربه کرد. از این رو ست که مخاطب بسیار علاقمند است دنیایی فراتر از دنیای واقعی را ببیند.  مارول دنیایی را پیش روی مخاطب می­گذارد که در تخیل و رویاهای انسان دو هزار سال پیش بوده؛  همان دنیای اساطیر و قهرمان های فوق انسانی و عجیب، که این شیفتگی و سرسپردگی را هنوز برای انسان مدرن و آشنا به واقعیات علمی ماندگار کرده است.

اکنون این انسان مدرن نمایه آرمانی خود را بر پرده سینما می بیند و از دیدن قدرت­های شگفت انگیز و پنهان آن  لذت می برد.  این همان پاشنه آشیلی (بخوانید نقطه ضعفی) است که مارول اساس کار خود را بر آن گذاشته. ابر قهرمان بودن! مساله این است.

به راستی انسان چگونه می­تواند با ویژگی گمشده یا ناداشته خود ارتباط برقرار کند مگر با تماشا و همذات پنداری ومارول این را می­داند. چرا که بشر امروزی آنچه را که درخود کم دارد، در سینما و فیلم‌ها می‌جوید و میل به قهرمان بودن و قهرمان‌شدن را در دنیای فیلم ها تجربه می­کند و به خلوتش می‌برد. از آن پس است که در زندگی واقعی نیازی به قهرمان بودن ندارد، چرا که این میل درونی را در سینما تجربه کرده است.

ابرقهرمانان مارول ویژگی­هایی دارند که انسان امروزی بیش از هر زمان دیگر خواستار داشتن آن‌هاست. او بیش از پیش نیاز دارد قهرمان زندگی خود باشد و این چیزی‌ست که ساختار سیاست‌گذاری هالیوود آن را نمی‌­خواهد. بنابراین  قهرمانانی که بر پرده سینما ظاهر می شوند مخاطب عصیان زده این روزگار را از قهرمان بودن باز می‌دارند چرا که ظهور قهرمانان واقعی یعنی دردسر، یعنی به هم ریختن شرایط موجود که زمینه ساز انقلاب­های بزرگ اجتماعی و سیاسی است. مردمی که نیاز به انگیزه های قدرتمند درونی دارند با دیدن این قهرمانان بیرونی بر پرده سینما مجذوب ویژگی­های منحصر به فرد و عجیب آن ها شده و این جذابیت­های مسحورکننده زمینه ساز بروز  شرایط جدیدی می­شود که آنان را از خود حقیقی غافل می کند.

1400/3/22 01:33:57