بشر هنوز شیوه به دست گرفتن قلم و نوشتن را نیاموخته بود که اسطورهها و ابرقهرمانان در داستانها جایگاهی برای خود یافتند. گرچه این ابرقهرمانان در هیبت و ظاهر، همچون انسانها هستند، اما به دلیل نیروهای ماورایی و خارقالعادهشان در مواجهه با کشمکشها و چالشها، قدرت هايي مافوق انساني دارند. آن ها به شیوهای متفاوتي عمل میکنند و در میانه آشوب و آشفتگی حاصل از نیروهای شر، سعی در بازگرداندن آرامش و تعادل به وضع نابسامان جامعه را دارند. روایتهاي ابرقهرماني مخاطب را وارد دنیایی میکنند که بتوانند برای دمی ضعفها و مشکلات روزمره خود را به فراموشی سپرده و خود را قویتر و مؤثرتر حس كنند.
شاید یادآوری این نکته خالی از لطف نباشد که بدانيم، پیش از آنکه سینما از این ابرقهرمانان به عنوان ابزاری برای جذب مخاطب بیشتر استفاده کند، آنها در سری کتابهای مصور (به عنوان مهمترین عامل در ایجاد جذابیت بیشتر) درون قفسه کتابفروشی ها خودنمایی میکردند و دل کودکان و نوجوانان را میبردند.
سینما نيز با تاسي از همين رويه، از اواسط قرن بیستم، شروع به ساخت مجموعه فیلمهای ابرقهرمانی کرد. نگارنده گمان میبرد که میتوان سهگانه بتمن به کارگردانی کریستوفر نولان را سرآغازی بر ساخت مجموعه فیلمهای ابرقهرمانی دانست که اتفاقاً به فروش خوبی هم در گیشه دست پیدا کرد. پس از آن استودیو مارول با عقد قرارداد همکاری با دیزنی، شخصیتهایی را خلق کرد که همه از یک پیکره داستانی میآمدند و در شرایط و زمانهای مختلف با توجه به رویکرد داستانیشان در کنار هم قرار میگرفتند. حتی گاهی بیننده این امکان را مییافت که تکههایی از فیلمهای آتی را زودتر، در آنچه که امروز اکران شده است ببیند. البته باید بر این نکته تأکید بورزیم که ساخت فیلمهای ابرقهرمانی تنها مختص استودیو مارول نیست و استودیو دی سی (که مهمترین رقیب او در ساخت اینگونه فیلمها محسوب میشود) و پیکسار نیز در این سالها دست به ساخت چنین فیلمهایی زدهاند.
سینمای مارول به صورت رسمی کار خود را با اکران فیلم مرد آهنی در سال 2008 آغاز نمود. پس از آن تمام فیلمهایی که توسط این شرکت خاص ساخته شد همه یک خط داستانی را دنبال میکنند که گاهی هم دچار پس و پیش زمانی از نظر روایی و زمان اکران شدهاند. به طور مثال اگر شما بخواهید سینمای مارول و دنیای ابرقهرمانانش را دنبال کنید، شاید بهتر باشد که اول به سراغ پنجمین فیلم از این مجموعه بروید که در سال 2011 اکران شد. کاپیتان آمریکا: نخستین انتقامجو، با بازی کریس ایوانز؛ به جهت آنکه ابرقهرمانان خود را به دههها قبل از اتفاقات مرد آهنی و انتقامجویان میبرد، گزینه مناسبتری برای آشنایی بیشتر با این دنیا است.
پس از آن حال میتوان به سراغ مرد آهنی، هالک شگفتانگیز، مرد آهنی 2، انتقامجویان، مرد آهنی 3 و ... رفت.در اين مجال نگاهي داريم به فیلمهای دنیای مارول و آن ها را از جهت فروش و اقبالی که در میان مخاطبین داشتهاند مورد بررسی قرار مي دهیم.
شايد بايد در ميان اين دسته از فيلم ها، سری فیلمهای انتقامجویان را از پرفروشترینها بدانيم. اولین این سری (انتقامجویان) که در سال 2012 اکران شد، توانست بیشترین فروش را در هفته اول به خود اختصاص دهد و در جدول فروش کل با فروش تقریبی یک میلیارد و پانصد و هجده میلیون دلار تبدیل به سومین فیلم پرفروش از سری فیلمهای ابرقهرمانی نیز شود.
انتقامجویان: عصر اولترا، دومین از این سری است که سال 2015 اکران شد و با فروش تقریبی یک میلیارد و چهارصد و هشت میلیون دلار در جایگاه سوم این جدول قرار دارد. به دنبال آن انتقامجویان: جنگ ابدیت (2018) با فروش دو میلیارد و چهل و هشت میلیون دلار در رتبه دوم و پس از آن انتقامجویان: آخر بازی (2019) با فروش دو میلیارد و هفتصد و نود و شش میلیون دلار نیز در جایگاه اول این جدول قرار دارد که به عنوان پرفروشترین تاریخ سینما در سری فیلمهای ابرقهرمانی شناخته میشود.
پس از سری فیلمهای انتقامجویان، پلنگ سیاه با فروشی بالغ بر یک میلیارد و سیصد میلیون دلار در رتبه پنجمِ جدول پرفروشها نشسته است. پلنگ سیاه که آن را میتوان اولین ابرقهرمان سیاهپوست تاریخ آمریکا دانست، نه تنها در این فیلم بلکه در کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی (2016)، انتقامجویان: جنگ ابدی (2018) و انتقامجویان: آخر بازی (2019) نیز حضور داشته است.
رتبه ششم جدول فروش، اختصاص به شگفتانگیزان (2018) با فروش یک میلیارد و دویست و چهل و دو میلیون دلار دارد. البته شگفتانگیزان محصول شرکت پیکسار است. به ترتیب مرد آهنی 3 (2013) با فروش یک میلیارد و دویست و چهارده میلیون دلار، کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی (2016) با فروش یک میلیارد و صدو پنجاه و سه میلیون دلار، آکوامن (2018) (محصول شرکت دی سی) با فروش یک میلیاراد و صد و چهل و هفت میلیون دلار و مرد عنکبوتی: دور از خانه (2018) با فروش یک میلیارد و صد و سیزده میلیون دلار رتبههای هفتم الی دهم جدول را پر نمودهاند.
فیلمهای دیگری چون کاپیتان مارول (2019)، شوالیه تاریکی بر میخیزد (2012) (محصول شرکت دی سی)، شوالیه تاریکی (2008) (محصول شرکت دی سی) و ... در رتبههای بعدی قرار میگیرند.
در ادامه فیلمهایی چون ثور، دکتر استرنج، مرد مورچهای، لیگ عدالت، ایکس من که شاید آثار شناخته شدهای هم باشند، در جدول رتبهبندی به جهت عدم استقبال مخاطبان، در جایگاههای سی تا پنجاهم قرار دارند.
اما چه باعث شده که بعضی از این آثار با استقبال بسیاری روبهرو شده و تعدادی دیگر با عدم استقبال؟
اگر به آمار فروش دقت کرده باشید، فیلمهای پرفروش این مجموعه مربوط به فاز سوم و یا به عبارتی فاز آخر اكران عمومي و مربوط به قبل از شروع پاندمی کروناست. در فاز سوم کاراکترها (ابرقهرمانان) از لحاظ شخصیتپردازی پختهتر و جذابتر شده و داستانی که روایت میشود از لحاظ روایی منطق بیشتری برای همراهی مخاطب با خود داشتند. در فیلمهای این دوره کاراکترها دیگر شخصیتهایی جدا از یکدیگر نیستند بلکه با پیوندی که میانشان برقرار شده میتوانستند شکل جدیدی از تعاملات را به نمایش بگذارند که پیشتر کمتر نمونهشان در سری فیلمهای مارول دیده میشد. البته نباید از نقش مؤثر برادران روسو در کسوت کارگردان غافل شد. برادران روسو با جمع کردن کاراکترهای آشنای گذشته در کنار هم، توانستند آثار متفاوتی نسبت به گذشته خلق کنند که هم ریتم مناسبی داشتند و هم از جذابیتهای ظاهری بیشتری برخوردار بودند.
مارول این روزها و براساس آنچه که از شواهد امر پیداست، خود را برای اکران فاز چهارم مجموعه آثارش آماده میکند. گویا قرار است آغاز این فاز با فیلم بیوه سیاه با بازی اسکارلت یوهانسون باشد. پس از آن هم نسخههای دیگری از ثور، دکتر استرنج و مرد عنکبوتی هم به نمایش گذاشته شود. حال باید دید که مارول در فاز چهارم بر روی همان ریلی حرکت میکند که در فاز سوم توانست با حرکت بر روی آن به موفقیتهای چشمگیری دست یابد یا باز باید منتظر افول فیلمهای ابرقهرمانانه بود؟