پرتره یک قدیسِ هزاره سوم
سریال پاپ جوان درباره به قدرت رسیدن یک پاپ با سنی غیرمتعارف در واتیکان است. حال به استدلال شک گرایی برگردیم. ما چه میزان به صورت مستقیم به واتیکان و بوروکراسی درون آن دسترسی داریم؟ تقریبا هیچ، مرگ اینکه شما به درجه کاردینالی رسیده باشید! تنها ارتباط و دسترسی مستقیم ما با واتیکان چیست؟ مراسمهای کوچکی که پاپ برای مردم در کلیسا مخصوص خود اجرا میکند. اما آیا این تمام امور واتیکان است؟ مسلما خیر. پس شناخت ما محدود به آنچه است که به ما ارائه میشود نه آنچه به واقع واتیکان هست. این نکته مشکلی را نشان میدهد، اگر تنها چیزی که برای رسیدن به حقیقت داریم روشهای غیرمستقیم باشند، هیچگاه نمیتوانیم مطمئن شویم که به حقیقت رسیدهایم. مسلما ما میدانیم که سریال پاپ جوان حقیقتی واقعی از درون واتیکان را در دست نمیدهد زیرا خود روشی غیرمستقیم را دستمایه قرار داده است، اما این روش منجر به آشکار شدن زوایای تازهای از واتیکان میشود که هیچ گاه در اختیار ما نبوده است. بازیهای سیاسی و قدرت برای مقامها و رسیدن به کاردینالی، وادار کردن به جاسوسی و سواستفاده از مقام اعترافگیری برای تسلط به امور، فساد گسترده روابط جنسی، اعتیاد به الکل، نگاههای رادیکال مذهبی برای کنترل رسانهها و .... تنها بخشهایی است که پاپ جوان برای مخاطب تدارک میبیند. البته انتخاب فرم مناسب برای بیان چنین مسائلی نیز از درک بالای کارگردان نشات میگیرد. با توجه به موضوع مذهبی سریال اما فرم فیلم کاملا سمت و سویی تریلر دارد. بیش از آنکه درگیر گردش در دالانها و پستوهای رازآلود کلیسا شود، بیشتر به دنبال یک ازائه یک گزارش مستند با چاشنی ریتم و ضرباهنگ بالا است. که البته تمام این امور به سر حلقه اصلی سریال یعنی شخصیت پاپ ختم میشود. شخصیتی به غایت متفاوت که تمام ولفههای جذابیت را در المانهای بیرونی و درونی دارد. پاپ همان قدر که برای شخصیتهای درون سریال ناشناخته و پیچیده است، برای مخاطب نیز همانگونه عمل میکند، و همین موضوع باعث میشود این ابهام ذاتی درون او بیش از آنکه به داستان ضربه بزند و باعث گیچی مخاطب شود او را دوست داشتنی و قابل ستایش کند. این همان معجزهای است که در سریال رخ میدهد. امکان دسترسی به چیزی که دسترسی مستقیم به آن میسر نیست. هر معجزهای که توسط پاپ در داستان رخ میدهد، او را یک پله بالاتر میبرد. تا جایی که مخاطب از خود سوال میکند، این پاپ نیست، او تجسم خدا روی زمین است. معجزه برای او صرفا یک راه شناخت است، شناختی که هیچ گاه برایش رخ نمیدهد. به نوعی سریال هم در فرم کلی خود، هم در شخصیت اصلی خود و هم در درگیری درونی کاراکتر با خود در حال تلاش به دسترسی به امری است که دسترسی به آن امکان پذیر نیست. تاویل امر تاویل ناپذیر. سورنتینو مسیر حرکت خود را برای شناخت خدا از دل واتیکان تعیین میکند، اما این مسیر به نابودی هز آنچه هست منجر میشود، مانند تیتراژ ابتدایی خود که تمام تابلوهای نقاشی پشت سر پاپ دچار نابودی میشوند.
به بحث معجزه بازگردیم. برای معجزه نخست باید قبول کنیم که مشاهده یک رویداد تا حدی به این بستگی دارد که مشاهدهگرها چگونه رویداد را درک میکنند. یعنی شما چگونه به سریال و شخصیت پاپ نگاه میکنید؟ سریال را در چه سطحی متوقف میکنید؟ در سطح سرگرمی؟ سطح پرده برداری از روابط درون واتیکان؟ سطح یک پاپ با اندیشه جزمی؟ سطح ارتباط پاپ با خدا؟ یا سطح اینکه به طور کلی خدا چیست و آیا میتواند خود را بروز دهد؟
بخشی از مشکل، فراتر از تلاش برای مشخص کردن اینکه چه چیزی معجزه را میشناساند، مشخص کردن این است که این شناسندهها دربارهی حدود و امکانات معجزه چه میگویند. شما به یک فرد مذهبی نمیتوانید ثابت کنید یک سریال یا کتاب میتواند معجزه باشد. زیرا شرط دوم آکونیانس را در خود ندارند. [ امری که صرفا توسط خدا صورت گرفته باشد] اما میتوان آنان را با پرسشی بزرگ مواجه کرد. ممکن نیست خدا راههای دیگری برای رساندن پیامش داشته باشد؟ آیا در چنین چیدمانی این کار معجزه نیست؟ به طور فرض این کار را به جای جزئیات واقعی رویداد، با زمانمندی و تأثیراتی که دیگران در آن دخالت ایجاد میکنند، انجام داده باشد. اشتباه نکنید مسلما کارگردان یا نویسنده و اندیشمندی را به درجه نبوت نمیرسانم. تنها آنان را دریچهای برای خواست خدا در نظر میگیرم. خواست خدا برای روشن ساختن حقایقی که دسترسی مستقیم به آنان امکان پذیر نیست. این روش غیر مستقیم باعث تفکر و غور در باب آن مسئله میشود. و درباره سریال پاپ جوان باعث غور و بحث درباره ذات خدا و اینکه ارتباط با او و شناخت خود باید در چه مرحلهای باشد.
شاید معجزات باید به جای ویژگیهای ذاتی خود رویداد با در نظر گرفتن رویداد در زمینهای که در آن اتفاق میافتد – ویژگیهای عرضی و خارجی رویداد – شناخته شوند. مثل اینکه برای برقراری ارتباط با خدا، و شناخت او تا چه میزان شک به روشهای مستقیم داریم؟ چه مقدار روشهای غیرمستقیم را ملاک قرار میدهیم. به زبان ساده چه مقدار تعادل را بین دین و ایمان حفظ میکنیم. آیا دین مهمتر است یا ایمان؟ دین فرم ظاهری و ایمان محتوایی است که انسان با آن سر و کار دارد. پاپ جوان با شکستن پوسته فرم ظاهری در تلاش برای دست یابی به محتوا و ایمان است. گذر از دین و فسادی که در واتیکان ریشه کرده است برای نجات ایمان به خدا. پیش از آنکه دامان ایمان نیز به فساد آلوده شود. این امر به صورت کلی در فرم ساخت سریال نیز دیده میشود.