سامان بیات
مرگ مسعود اسداللهی کارگردان طلاق و همسفر در امریکا

آخر شعر سفر

مسعود اسداللهی برای مخاطب سینمایی این روزها با همسفر و علی کنکوری شناخته شده است. دو فیلمی که بیش از باقی آثار هنرمند مورد توجه قرار گرفت. همسفر به دلیل حضور بهروز وثوقی و گوگوش در گیشه گل کرد و علی کنکوری با ترانه‌ای از ایرج جنتی عطایی که داریوش برای آن خواند و نقل دهان جوانان شده بود. باباخالدار فیلم دیگر او چندان در خاطره جمعی باقی نماند و قرنطینه که پس از انقلاب اسلامی ایران ساخت تنها فعالیت او در دوره پس از انقلاب محسوب می‌شود. اسداللهی علاوه بر فیلمسازی سینمایی برای تلویزیون ملی چند سریال ساخت و در چند فیلم نیز به ایفای نقش پرداخت. در این یادداشت قصد داریم به مواردی بپردازیم که کمتر شنیده شده. چرا که کارنامه بازیگر در سایت‌هایی مثل ویکی‌پدیا و کتب مرجع سینمایی درج شده است و پرداخت دوباره به آن کمک چندانی به خواننده این متن نمی‌کند.

سریال پیوند اولین مجموعه‌ای بود که اسداللهی برای تلویزیون ساخت. فیلمبرداری آن در سال 1346 انجام و سال 1348 پخش شد. اسداللهی درباره این اثر می‌گوید:« مجموعه پی‌در‌پی تلویزیونی پیوند تجربه‌ای بود برای شروع یک داستان تازه، با الهام از وقایع زندگی خانوادگی، در زمینه‌های اختلاف، دعوا، صلح یا آشتی. در قالبی طنزآمیز که نشان دهنده کوشش‌های دختر و پسری جوان است که به‌رغم مخالفت‌های موجود برای تشکیل یک زندگی مشترک تلاش می‌کنند درحالیکه عدم تفاهم، زن و شوهر دیگری را به جدایی سوق می‌دهد. (مجله تماشا، 1350، شماره 37، صفحه 22)

مجموعه پیوند آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفت و اسداللهی در سال 1350 مجموعه دیگری با نام آدم و حوا برای تلویزیون آماده کرد. با همان طرح اولیه که برای پیوند نوشته بود. مهشیده اسدی گزارشگر مجله تماشا در زمان ضبط سریال به استودیوی تلویزیون ملی رفته بود و گزارش از ساخت این سریال تهیه کرد. او در توصیف اسداللهی می نویسد: جوانی است با جوشش و فعالیتی چشمگیر که لحظه ای آرام و قرار ندارد. گاهی به طرف هنرپیشگان می رود تا آخرین سفارش هایش را به آن ها بکند و زمانی از پشت دوربین به قلمرو کار کارگردان فنی برنامه چشم می دوزد.

اسداللهی طرح اولیه سریال آدم و حوا را برای تصویب سناریو و تخمین هزینههای ساخت به تلویزیون ارائه داد و پس از توافق اولیه اجازه ساخت 13 قسمت از سریال به او داده شد.

از اسداللهی درباره کار با بازیگرانش سوال پرسیده شده بود که چگونه با آنها تمرین می کند؟ چرا که تا پیش از این اسداللهی سابقه کارگردانی (بجز در سریال پیوند) را نداشته و تنها سابقه هنری او نوشتن چند فیلمنامه و بازی در چند کار سینمایی بوده است.

اسداللهی دیالوگهای هر بازیگر را جداگانه به آنها می دهد. پس از اینکه متن را کامل به خاطر سپردند تمرینها آغاز می شود و دو بار به صورت کامل هر سکانس را اجرا می کنند. به طوری که هیچ اشکالی در کلام بازیگران باقی نماند. پس از آن بازیگران تمرین حرکت می کنند و دیالوگ ها را اینبار در حین حرکت بیان می کنند. در همین جلسات تمرینی کارگردان فنی (انوشه درخشانی) و منشی صحنه بر کار بازیگران نظارت دارند تا بهترین برداشت‌ها را برای ضبط تلویزیونی انتخاب کنند. برای ضبط یک برنامه نیم ساعته به مدت ده ساعت استودیوی تلویزیون به همراه همه تجهیزات لازم در اختیار تیم مسعود اسداللهی قرار می گیرد. یکی از معضلاتی که عوامل سریال با آن مواجه بودند خراب بودن تجهیزات مونتاژ بود. اسداللهی در اینباره گفته بود که اگر وسایل استودیوی مونتاژ سالم بود همان لحظه بعد از ضبط پلان هایی که خراب هستند را کات می زدیم و هنگام تدوین نهایی تنها پلان های مورد استفاده را به هم می چسباندیم اما اگر وسایل خراب بود که در اکثر مواقع همین طور هم بود مجبور بودیم که ساعت ها راش را بازبینی کنیم و همین باعث می شد که کار ساعت ها به طول بیانجامد.

اسداللهی برای این سریال بازیگرانی را انتخاب کرده که برای مخاطب تلویزیون شناخته شده نیستند. به همین علت او معتقد است کار سخت‌تر خواهد شد چرا که مخاطب تلویزیون با چهره های جدید به سختی ارتباط برقرار می کند و ممکن است این سریال نیز مثل پیوند شکست بخورد. اسداللهی در مصاحبه‌‌اش با مهشیده اسدی می گوید در نخستین قسمت از سریال آدم و حوا از خانم زهره شکوفنده دعوت کردیم که نقش حوا را بازی کند ولی در قسمت دوم او بیمار شد و در کار تیم وقفه ایجاد کرد. به همین علت مجبور شدم از بازیگر دیگری استفاده کنم. البته بخت یار اسداللهی بود زیرا فاصله ضبط با پخش تلویزیون که با تغییر برنامه ها مواجه شد فرصت داد که زهره شکوفنده بار دیگر با تیم همراه شود. (یعنی در واقع قسمت اول سریال دو ورژن دارد. یک ورژن با بازی خانم زهره شکوفنده و ورژن دوم با بازی شخصی دیگر که هیچوقت پخش نشد و در آرشیو تلویزیون باقی ماند.)

دیگر بازیگران این مجموعه عزت الله مقبلی، آهو خردمند، غلامحسین بهمنیار، گلبرگ و پروین بودند که به عنوان چهره های تئاتری شناخته شده بودند به همین علت در انتخاب آن ها تردید نکردم.

عزت الله مقبلی و مسعود اسداللهی، حین ضبط صحنه بیمارستان

انوشه درخشانی و مسعود اسداللهی در حال ضبط سریال

پس از سریال آدم و حوا مسعود اسداللهی تا سال 1356 سه فیلم سینمایی ساخت و پس از آن مجدد با تلویزیون ملی همکاری کرد. این بار با ساخت سریالی به نام طلاق. سریال طلاق از دیگر مجموعه‌های اسداللهی موفق تر بود. مهدی فخیم‌زاده در دو اپیزود از این سریال نقش جوان معتادی را بازی می کرد که برای همین نقش آفرینی موفق به کسب جایزه جام‌جم زرین بازیگری شد. فخیم‌زاده در مصاحبه‌ای که با مجله تماشا داشت درخصوص این سریال و نقش آفرینی‌اش می گوید:«حسرت می خورم که ای کاش این نقش را در یک فیلم سینمایی ایفا می کردم. چرا که اثر سینمایی ماندگارتر از یک سریال تلویزیونی ست. هرچند که محدودیتهایی در سینما هست که در تلویزیون نیست و آزادانه تر کار می کنیم اما بدی سریال این است که یکبار از تلویزیون پخش می شود و به خاطره ها می پیوندد.

حرف مهدی فخیم زاده در این مورد کاملا درست از آب درآمد چراکه سریال طلاق مثل باقی سریال های تلویزیونی پس از انقلاب اسلامی در آرشیو تلویزیون باقی ماند و پس از آن دیگر آنطور که باید مورد بررسی قرار نگرفت. بازی فخیمزاده هم دیده نشد و به فراموشی سپرده شد. اگر امروزه از مخاطبان سینمای ایران درباره کاراکتر معتاد سوال بکنیم به فیلم گوزن‌ها با بازی بهروز وثوقی اشاره می کنند. شاید اگر این سریال بازپخشی داشت و به صورت گسترده دیده می‌شد این کاراکتر در کنار شخصیت سید در گوزن‌ها در نقدها و پژوهش‌های سینمایی جای خود را پیدا می‌کرد. البته به لطف اینترنت یک اپیزود از این سریال در فضای مجازی موجود است و می توان آن را تماشا کرد. هرچند که تحلیل و بررسی یک اثر زمانی تاثیرگذار واقع می‌شود و به موفقیت و ثبت تاریخی اثر کمک می‌کند که فیلم یا سریال به صورت گسترده و رسمی پخش شود و توسط طیفی گسترده مورد بررسی قرار بگیرد. اتفاقی که در مورد سریال طلاق هرگز رخ نداد. 

فخیم زاده درباره سریال طلاق می گوید:«این تنها نقشی بود که هیچگاه فکرش را نکرده بودم و وقتی اسداللهی آن را به من پیشنهاد داد جا خوردم! خود من ذاتا آدم پر جنب و جوشی هستم ولی معتاد آدم خموده ای است و کلا با ذات من مغایر است. ولی برایم جالب بود که نقشی کاملا متفاوت با انچه هستم و انچه که تابه‌حال بازی کرده ام بپذیرم اما به خودم اطمینان نداشتم. اسداللهی به من گفت تابلوی معتاد نمی‌خواهد و من هم با او موافق بودم که تیپ ظاهری معتاد را ارائه ندهیم. چرا که آدم معتاد هم مثل همه مردم عادی است فقط در مواقع خاصی از نظر ظاهری تغییر می کند. مثلا وقتی مواد مخدر به او نمی‌رسد یا درست بعد از مصرف دچار حالت‌های خاصی می شود که نوعی بحران جسمی است. من با مشاهده معتادان سعی کردم به ریزه‌کاری های لازم دست پیدا کنم. آخرین چیزی که با آقای اسداللهی لحاظ قرار دادیم خصوصیات فیزیکی یک معتاد بود. نخستین صحنه ای که فیلمبرداری کردیم یک صحنه حمام بود. آن روز چنان وحشتی داشتم که اگر مسعود می گفت می خواهی کار را رها کنی؟ فورا می گفتم بله. چرا که یک کار ناموفق تلویزیونی شکستی به مراتب وحشتناکتر از یک کار سینمایی دارد. در فیلمبرداری سکانس دوم نقش را پیدا کردم و خود اسداللهی هم چون بازیگر بود خیلی به من کمک کرد. مسعود اسداللهی فیلمنامه فیلم اخیرم یعنی در شهر خبری نیست را نوشته که با کلیشه‌های رایج در سینمای حال حاضر متفاوت است. من می‌ترسم که اگر فیلمم شکست بخورد دیگر نتوانم فیلم بسازم به همین علت به سینمای تجاری رو آوردیم.» (مجله تماشا، 1357، 363، صفحه 75)

 

مهدی فخیم زاده در نقش معتاد، سریال طلاق

سریال طلاق حواشی جالبی داشت که مسعود اسداللهی در مصاحبه با مجله جوانان امروز به برخی از آن ها اشاره می کند. در یکی از این موارد اسداللهی می گوید:«زمانی که اولین قسمت سریال طلاق را می ساختم، صحنه‌های ضبط شده در دادگستری همه واقعی بود و کار کردن با اشخاصی که در راهروهای دادگستری در آمد و شد بودند و همه با مشکلات واقعی زندگی خود درگیر بودند بسیار مشکل بود. یعنی سوال کردن در مورد مسائل شخصی آنان کاری بس دشوار و حساس بود. یک روز زنی را دیدم که چادر بسر روی پله های راهروی دادگستری نشسته بود و اشک می ریخت از فیلمبردار خواستم که از دور ولی بصورت کلوزآپ از او فیلمبرداری کند. خودم رفتم نزدیک و شروع کردم به صحبت با او. وقتی مشکلش را جویا شدم فهمیدم که از شهری دیگر از دست شوهرش فرار کرده. قسمت اول سریال پخش شد و سرو صدای زیادی به راه انداخت و مطبوعات آنروز همه در مورد سریال طلاق قلم فرسائی کردند. برای ضبط برنامه هفته دوم مشغول بودم که از تلویزیون تماس گرفتند که می خواهند مرا ببینند. وقتی رفتم گفتند : شوهر زنی که در سریال طلاق بوده و من با او صحبت کردم آمده و می خواهد بداند که زنش کجاست؟ و من مردی را دیدم که با حالی نگران و آشفته سراغ زنش را از من می گرفت بعداز اینکه سریال را باهم نگاه کردیم  متوجه شدم که زن مورد نظر او همان زنی است که در دادگستری گریان از ظلم شوهرش می گفت و اینکه از خانه شوهر گریخته و من با عصبانیت به او گفتم : ببین مرد تو چه بر سر او آورده ای که او جلای وطن کرده و شهر و خانواده اش را پشت سر نهاده و به تهران آمده ولی بعد به دلیل قوانین تلویزیون آن قسمت از فیلم را بریدم.»

 یکی از موارد جالبی که اسداللهی درباره حواشی سریال طلاق صحبت می‌کند به داستان حسین سبزیان و فیلم کلوزآپ شباهت دارد. انگار که حسین سبزیان دیگری در تاریخ سینمایی ما وجود داشته که از وجود آن بی‌اطلاعیم. اسداللهی می گوید:« به خاطر دارم که جوانی خودش را به شکل من درست کرده بود و با یک دوربین در دادگستری به راه افتاده بود و با مردم صحبت می کرد و خب به برخی از مردم هم وعده و وعیدهایی می‌داد که مثلأ من با وزیر آشنا هستم و یا فلان جا آشناهای بانفوذ دارم و می‌توانم مشکلتان را حل کنم و از آن ها به نوعی پول تلکه می کرده که وقتی دستش رو شد و گرفتنش مجله جوانان آن روزها عکس این مرد جوان را در مجله چاپ کرد و یک گزارش خبری از آن ساخت.»

مسعود اسداللهی پس از انقلاب فیلم قرنطینه را ساخت که همین باعث شد به مائوئیست بودن متهم شود. اسداللهی در دهه شصت ممنوع‌الکار شد و پس از آن به پاریس مهاجرت کرد. او فعالیت هنری آنچنانی نداشت. تنها در قسمت سوم فیلم رامبو در نقش یک مبارز افغان به مدت چند ثانیه مقابل دوربین رفت و چند نمایش هم بر روی صحنه برد. یکی نمایش آینهها که در لندن اجرا شد و نمایش مسافران که در سال 2012 در یک تور اروپایی اجرا کرد. نمایشی کمدی که از پوستر آن می توان حدس زد نمایشی سرگرم کننده است و نمی توان انتظار کاری هنری و خارج از اصول تجاری از آن داشت.

 

مسعود اسداللهی سال‌ها ساکن امریکا بود و نهایتا در تاریخ 20 مرداد 1401 در لس آنجلس درگذشت. امروز تنها آثار سینمایی او در دسترس است و از سریال هایی که ساخته بجز چند قسمت از سریال طلاق چیز دیگری در دسترس نیست.