شراره داودی
همراه با مینی سریال چهار قسمتی «بی‌ایمان»
وقتی سنت قربانی ای جز زنان ندارد!

احتمالا دبورا فلدمن هم هیچ‌وقت فکر نمی‌کرد داستان زندگی‌اش آنقدر برای مردمان دیگر سرزمین‌ها جذابیت داشته باشد که پای تماشایش بنشینند و دنبالش کنند. احتمالا در روزگار سخت و تیره‌ای که خانم فلدمن برای رهایی از شرایطی که داشته، سر خودش را با نوشتن اتفاق‌های روزمره گرم می‌کرده، برنامه‌ای برای سریال کردن. آن روایت‌ها نداشته، اما حالا خیلی‌ها پای روایتی از داستان زندگی او نشسته‌اند و در قرن جدید با جریانی روبرو شده‌اند که حتی فکر کردن به آن برای‌شان عجیب بوده است.

یک مجموعه دقیق

«ارتدکس» کلمه‌ای یونانی است که معنی عقیده درست در مذهب را می‌دهد، حالا کلمه متضاد آن به فردی گفته می‌شود  که به اصول یا همان عقیده‌ها پایبند نیست، سریال  Unorthodoxهم برای مخاطب دقیقا از همین نام و پوستری شروع می‌شود که نشان از سرکشی‌های یک «دختر» دارد. دختری که تنها به نظر می‌رسد و احتمالا با دست‌های خالی به جنگ همه چیزهایی می‌رود که چهارچوب‌های از پیش تعیین شده برایش چیده‌اند.

بهترین ترجمه فارسی نام سریال بی‌ایمان است، یک مینی‌سریال خوش‌ساخت که تنها چهار قسمت دارد و خبری از فصل‌های بعدی آن نیست، یکی دیگر از محصول‌های قابل اعتنای نتفلیکس. البته در روزگاری که همه کمپانی‌های بزرگ فیلم و سریال‌سازی قدم در راه قهرمان‌سازی از زنان گذاشته‌اند، دیدن چنین سریالی اصلا عجیب نیست.

میزان یکپارچگی و یکدستی سریال به اندازه‌ای است که می‌توان آن را در قالب یک فیلم سینمایی بلند و طولانی تماشا کرد. نه خبری از هیجان‌های زیادی و تعلیق‌های ویژه است، نه قرار است هر قسمت یک غافلگیری داشته باشد، همه‌چیز با یک ریتم مشخص و ضرباهنگ دقیق و آرام جلو می‌رود و به اندازه‌ای که مخاطب باید بداند به او اطلاعات می‌دهد. اطلاعاتی از سنت‌ها، باورها و آئین‌هایی که وجودشان به این شکل در میانه قرن ۲۱ عجیب به نظر می‌رسد. ماجرا به یهودی‌های حسیدی برمی‌گردد که در ویلیامزبرگ نیویورک زندگی می‌کنند، اما در جامعه خودشان تمامی سنت‌های قدیمی و کهن را نه تنها اجرا می‌کنند، بلکه بابت آن سخت‌گیری‌هایی دارند که در روزگار اینترنت و موبایل هوشمند بسیار عجیب به نظر می‌رسد.

مجموعه‌ای با فلش‌بک‌های درست

بی‌ایمان پر از فلش‌بک است، اصلا داستان را با فلش‌بک تعریف می‌کند، این فلش‌بک‌ها معمولاً روی سبک زندگی روزمره‌ مردمان حسیدی در کنار آداب و رسوم و شیوه‌ ازدواج آن‌ها متمرکز هستند. البته فلش‌بک‌ها برای مخاطب کسل‌کننده نیست و دقیقا تمام چیزی که لازم است بداند را در جای درست و به اندازه به او می‌گوید.

ما به عنوان مخاطب طی سریال می‌فهمیم که استر یک دختر حسیدی است که مادرش از جامعه طرد شده، پدرش دائم‌الخمر است و با مادربزرگ و پدربزرگ به جا مانده از هولوکاست زندگی می‌کند. حق تحصیل ندارد، کتاب نمی‌تواند بخواند، موسیقی نمی‌تواند گوش کند و از همان سن پایین با این تعریف که باید ازدواج کند، همسر خوبی باشد و فرزندانی را برای همسرش به دنیا بیاورد، بزرگ می‌شود.

سریالی بدون جهت‌گیری

در همه سریال شاهد بخش سنت‌های کهن حسیدی‌ها هستیم، چه در بزرگ کردن بچه‌ها، چه رابطه میان اعضای خانواده، چه شیوه ازدواج، چه آموزش‌هایی که می‌بینند، تقریبا هم هیچکدام از آن‌ها را نه تنها قبول نداریم که به نوعی جنایت علیه زن برداشت می‌کنیم! با این حال سریال در تمام چهار قسمتی که ما را با خودش می‌کشاند، هیچ تلاشی برای قضاوت درباره این دیدگاه‌ها و عقاید ندارد. در حقیقت دوربین کارگردان تنها نظاره‌گر اتفاق‌ها و شرایط است و با همراه کردن مخاطب، این جامعه و سبک زندگی متفاوت آن‌ها را به او نشان می‌دهد.

هرچند که زیرکی کارگردان در جایی خودش را نشان می‌دهد که استر بعد از اینکه توانایی تحمل این چهارچوب‌ها را ندارد و دل به دریا می‌زند و وارد جامعه امروزی می‌شود، خودش با تضادهایی که در آن‌ها بزرگ شده روبرو شده و آن‌ها را لمس می‌کند. مخاطب هم در همراهی با استر، از این حجم تناقض شگفت‌زده می‌شود.

یک انتخاب درست

بدون شک یکی از نقاط قوت سریال بازی اوست، شیرا حاس که تنها ۲۴ سال سن دارد، به خوبی از پس نقش برآمده و توانسته همه لحظه‌های مهم را با حضورش رهبری کند. او ماجراجویی است که هم کنجکاو است و هم ترسیده و در انتقال این حس بسیار موفق عمل می‌کند.

دبرا فلدمن یا استر شاپیرو

دبرا فلدمن در سال ۲۰۱۲ کتابی با عنوان«بی‌ایمان: رد کردن جنجال‌برانگیز ریشه‌های حسیدی» را منتشر می‌کند، کتابی که در آن به مسیر زندگی خود و مقاومت‌هایی که نشان داده می‌پردازد، فلدمن در بخش حسیدی‌نشین ویلیامزبرگ بزرگ شده  و وقتی در ۱۹ سالگی با اولین بچه‌اش حامله بوده، از یک ازدواج اجباری فرار می‌کند و به آلمان می‌رود. با اینکه این چندخط شباهت زیادی به داستان سریال دارد، اما به گفته سازنده‌های آن الکسا کارولینسکی و آنا وینگر، شخصیت استر ساختگی است و ماجرا برداشت آزادی از زندگی فلدمن بوده و توافق کرده بودند که سریال، داستانی متفاوت از کتاب را طی کند، آن‌هم به دلیل حفظ حریم خصوصی در زندگی امروزی فلدمن. البته دبورا فلدمن روی شیوه‌ ساخت سريال نظارت داشته است.

خانم دبرا فلدمن درباره کتابش این‌طور می‌گوید: «من پیش از ترک جامعه، نوشتن «بی‌ایمان» را شروع کردم و آن را با یک هدف انجام دادم؛ استفاده از شهرت که دستیابی به آن برای من آزادی در یک نبرد محبوس بود. بنابراین در شرایط ایده‌آلی مثل نویسندگان دیگر نبودم، وقتی برای اندیشیدن نداشتم و هرچه که اتفاق می‌‌افتاد را می‌نوشتم بدون این‌که بدانم پایان چیست. البته در نتیجه، زندگی من حالت شخصی خود از دست داد و عمومی شد. این شهرت برای من لازم بود چرا که برایم قدرت می‌آورد اما آن امنیتی که ناشناس بودن دارد را هم از بین برد. هرچند من به این کتاب و هر آنچه که برایم به ارمغان آورده افتخار می‌کنم، اما خوشحالم از این که توانستم زندگی شخصی‌ام را برگردانم.»

 

 

1400/1/20 01:35:23