در تمام این سالها صداهای زیادی در ایران قدغن شدند، اما شاید هیچکس تصورش را هم نمیکرد آخرین قلم فهرست ممنوعهها، صدای گزارشگر فوتبالی باشد که تنها جرمش در «مدار» نبودن است. دربی پیش روی تهران، احتمالا تازهترین گروگان صداهای نخراشیده موجود است؛ کسانی که بعضا لیاقت و شایستگیشان یکدهم عادل فردوسیپور هم نیست، اما چون در «مدار» هستند، همچنان اجازه کار دارند و مغز مخاطب را شخم میزنند.
هر چه هست اما این دربی هم مثل خیلی از مسابقات مهمی که در دو سال گذشته دیدیم، صدای عادل را کم دارد. این او بود که دقیقه آخر بازی نهم دی 79 فریاد میزد: «چه گلی میزنه این علی کریمی. کاش شما اینجا بودید و حرکات ناصر ابراهیمی را میدیدید.» این او بود که بعد از سوپرگل محمود فکری، اصطلاح «چه کسی هم گل میزنه» را سر زبانها انداخت. این او بود که سال هشتادوپنج پیشبینی کرد: «فکر کنم این اعتمادبهنفس زیادی مهدی رحمتی کار دستش بده» و البته چند ثانیه بعد مهرزارد معدنچی از همین سوراخ دروازهبان وقت استقلال را گزید. این او بود که بعد از شوت وحشتناک کریم باقری، صدایش را آزاد کرد و گفت: «آخیش؛ بالاخره از شر این یک-یکهای لعنتی خلاص شدیم.»
گزارشگر خوب و باهوش، از جنس عادل فردوسیپور برای هر مسابقه مهم فوتبال یک ارزش افزوده به شمار میآید؛ کسی که قدرت بازی خوانی معقولی دارد، بر متن و حاشیه مسلط است و اندازه را نگه میدارد. فوتبال، از معدود دلخوشیهای آزاد و در دسترس مردم ایران به شمار میرود و طبیعی است که ما با عادل خاطرات زیادی داشته باشیم. هنوز جملات منقلبکننده او بعد از بازگشت تاریخی بارسلونا برابر پاریسنژرمن را فراموش نکردهایم: «چیه این فوتبال، تمام تن من داره میلرزه.» هنوز «یا علی» گفتنش را بعد از ضربه آکروباتیک زلاتان ابراهیموویچ در بازی ایران و سوئد از یاد نبردهایم.
در ربع قرن گذشته، عادل یکی از انگشتشمار آدمهای تلویزیون محسوب میشد که صرفا با صلاحیت و مهارت حرفهای، به شکل غریبی سر جای درست خودش قرار گرفته بود. راستش این است که در تمام طول این مدت ماندگاری او در چنین سیستمی باعث تعجب بود. تبریک به همه مسوولان؛ حالا فردوسیپور هم حذف شده و عرصه در اختیار مجریان و گزارشگرانی است که هیچکدام از جملات تحمیلی را از قلم نمیاندازند و در برابر همه دستورات باربط و بیربط تمکین میکنند. حالا نهایتش این است که کار بلد نیستند؛ فدای سرشان، مگر اهمیتی دارد؟
عکس: محمد کرمعلی