یکی از ویژگیهای اغلب فیلمهای سال 2022 فضای دوقطبی شدیدی بود که گاه حول یک یا چند فیلم پدید میآمد. آخرین ساخته کارگردان کهنهکار سینمای آمریکا نیز در همین دسته قرار میگیرد. در عین آنکه اقبال جشنوارهها نسبت به ساخته استیون اسپیلبرگ درخور توجه بود، اما میان تماشاگران سراسر دنیا و منتقدان، گاه نظرات متضاد به چشم میخورد. خانواده فیبلمن نه نوستالژی بازی با سینما است مانند آنچه نمونه مثالیاش سینما پارادیزو (1988/ جوزپه تورناتوره) است و نه روایتگر بخشی از تاریخ سینما مانند آثاری چون منک (2020/ دیوید فینچر)، روزی روزگاری در هالیوود (2019/ کوئنتین تارنتینو) و بابیلون (دیمن شزل/ 2022). بخشی از فیلم الهام از زندگی واقعی اسپیلبرگ است در حالی که به نظر میرسد این روایت زندگینامهای نیز نمیتواند برای مدت زمان قریب به 150 دقیقهای فیلم، نجات بخش باشد. پیش از انتشار فیلم، خبر حضور دیوید لینچ (کارگردان آمریکایی) در نقش جان فورد (کارگردان آمریکایی که به ساختن وسترن شهرت دارد) به اندازهای کنجکاوی برانگیز بود که سینما دوستان سراسر جهان مشتاق اکران و انتشار فیلم جدید اسپیلبرگ بودند. اما تماشای فیلم بیشتر به سرابی میمانست که اگر امید به تماشای لینچ در نقش فورد نبود، چه بسا تماشای آن تا انتها کاری بس دشوار مینمود.
یکی از ایدههای جذاب در داستانپردازی فیلم، نقش سینما نه به عنوان یک هنر بلکه به عنوان ابزاری جهت کشف واقعیتهایی است که در حالت عادی ممکن است از چشم آدمی دور بماند. سم شخصیت اصلی داستان با تماشای فیلم خانوادگیشان به خیانت مادر خود پی میبرد. از سویی باز هم این سینما است که میتواند به ترمیم روابط دوستانه سم خارج از محیط خانه، به او کمک کند. نقشی که حتی میتوان گفت سینما را از حد یک هنر نیز فراتر میبرد و اطلاق واژه ابزار برای وصف آن، صرفاً جهت انتقال مفهوم این ایده در فیلم بود. میتوان گفت فیلم به خاصیت خودارجاعی سینما اشاره میکند. فصلی که معشوق مادر سم دوربینی را به او هدیه میدهد، درست زمانی است که سم در آستانه انتخاب و تصمیم قرار دارد. او گویی با کشف خیانت مادرش ناگزیر است تا خشم خود را بر سر سینما فرو ریزد. او حال از دوربینی که رازها را آشکار کرده، تنفر دارد و درصدد فروش آن و چشمپوشی از علاقهاش به سینما است. شاید بتوان گفت او برای انتقام از عامل فروپاشی خانواده یا مقصر آن راهی به جز نفی علاقهاش به سینما ندارد. اما با هدیه گرفتن دوربین دوباره این خود سینما است که رفته رفته خود را به سم و سم را به خودش باز میگرداند.