با آنتونی هاپکینز درباره فلسفه زندگی
مرگ، ناجی خوبی است!

ترجمه:زهره عقبی

سِر آنتونی هاپکینز از نوابغ بازیگری عصر حاضر است. هر نقشی را چنان بازی می‌کند انگار فقط او می‌توانسته آن را به این شکل بخصوص بازی کند. مشهورترین نقشش را احتمالا همه می‌دانید؛دکتر هانیبال لکتر در فیلم درجه یک سکوت بره‌ها ساخته ماندگار جاناتان دمی. دکتر لکتر آدم‌خوار چنان بر قامت آنتونی هاپکینز دوخته شد که بعید است تن کس دیگری برود. او امسال با فیلم پدر نامزد بازیگر نقش اول مرد اسکار شده است.اما این گفت‌و گو نه درباره فیلم جدید اوست، نه درباره دکتر لکتر. اساسا این گفت‌وگو خیلی درباره سینما نیست. درباره زندگی است و فلسفه آن که سِر آنتونی هاپکینز احتمالا بهتر می‌داند که چه بکند که از تمام پتانسیل زندگی‌اش استفاده کند. گفت‌و‌گو را بخوانید:

 

آقای هاپکینز شما یک بار گفتید هر چه بیشتر زندگی را تجربه می کنید، بیشتر به نظر می رسد که یک رویا باشد. آیا لحظه بهخصوصی در زندگی شما وجود داشت که انگار همه چیز از واقعیت فاصله دارد؟

بیشتر 30 سال گذشته من به همین منوال بوده است؛ نتایج و بروز آن چیزهایی که در کودکی آرزو داشتم و در نوجوانی و جوانی می خواستم. شاید این را 30 سال پیش فهمیدم. فکر کردم« این غیرواقعی است. این همانطور که انتظار داشتم، رخ داده است. همانگونه که تصور کرده بودم.» همه زندگی من به همین منوال بوده و من مسحور قدرتی هستم که همه ما آن را داریم. اینکه ما همانگونه که ادامه می دهیم زندگی خود را خلق می کنیم.

 

آیا شما فکر می کنید بازیگران و فیلمسازان زندگی درونی قدرتمندتری دارند؟ مردم اغلب می گویند بازیگران احساساتی تر و حساس‌تر هستند.

خب من همیشه به اینکه کلمه هنر برای بازیگری به کار می‌رود، بی اعتمادم. من همیشه دوست داشتم بازیگری مثل گوشت یا سیب زمینی باشم که به هیچ یک از این چرندیات اغراق آمیز در مورد بازیگری باور ندارد. بنابراین ترجیح می‌دهم کمی بیشتر تردید داشته باشم. ولی حدس می‌زنم که بازیگری یک روند خلاقانه باشد. همینطور کارگردانی و موسیقی.

من فکر می‌کنم افراد خلاق و من که خودم را یک فرد خلاق در نظر می‌گیرم، به این معنا نیست که مجبورم هنرپیشه، موسیقیدان یا نقاش باشم. اما فکر می کنم اگر شما یک حرفه خلاقانه یا شغل خلاقانه دارید، دارای سطح بالایی از هوشیاری هستید.هر چند که این شما را خاص نمی کند.

 

بسیاری از بازیگران طوری رفتار می کنند که ...

شما باید مراقب باشید. چراکه وقتی شروع می‌کنید به باور اینکه چون یک  فرد خاص هستید که اکسیژن خاصی تنفس می کنید،مجوز دارید هر کاری انجام دهید. آن وقت است که به دردسر بزرگی دچار می‌شوید. این راهی همراه با جنون است، و بسیاری از افراد در استودیوها همین‌گونه هستند. آنها باور دارند که خاص هستند. من فکر می‌کنم بازیگران شاید به واسطه سطح اندک بالایی از هوشیاری که مجبور به استفاده از آن هستند، سعادتمند هستند.فقط همین. این به آن معنا نیست که شما از دیگران برتر یا بهتر هستید. این فقط شیوه ای است که ذهن شما انتخاب می کند.

 

آیا در گذشته کارگردانانی وجود داشته اند که به معنای واقعی برای شما الهام بخش بوده اند؟

تعدادی بوده اند و هریک شیوه متغیر کار خود را داشته اند. من با الیور استون، اسپیلبرگ و تعدادی از آنها کار کرده ام. تعدادی از بهترین‌ها و من خوش شانس بوده ام. وقتی من کارگردانی می کنم، سعی میکنم طرحی منحصر بهفرد از آن خودم باشد. به طور طبیعی شما تحت تاثیر هستید. الیور استون کارگردان بزرگی است. من در طی سالیان فیلم‌های زیادی دیده ام اما تلاش می کنم چیزهایی از تصورات خودم خلق کنم. من می‌خواهم همه قواعد را بشکنم و با آن وقت بگذرانم و فیلمی متفاوت فقط برای سرگرمی بسازم.

 

آیا بازیگری به جوان ماندن شما کمک کرده است؟

بله. من جوانم. خلاق بودن و مشغول نگه داشتن ذهنم بسیارمحسوس است، چراکه اگر این کار را نکنم به آرامی خواهم مرد. اگرچه گاهی احساس خستگی می کنم و فکر می‌کنم باید  آن را رها کنم، ولی نمی‌خواهم به سادگی بازنشسته شوم. نه، من از همه چیز لذت می‌برم. شما ادامه می دهید تا روزی برسد که دیگر نتوانید آن کار را ادامه دهید‌، و این همان کاری است که من می‌خواهم انجام دهم.

 

آیا هنوز درمورد بازیگری وسواس دارید؟

قبلا کمی وسواس داشتم ولی دیگر نه. من از بازیگری لذت می برم ولی احتمالا الان بیشتر لذت می‌برم چون آسان‌تر است. من نمی‌توانم در تئاتر کار کنم چرا که به نظرم خیلی جدی است. برای من متل این است که در زندان باشم. من افرادی که می‌توانند تئاتر کار کنند تحسین می کنم اما خودم نمی توانم روی صحنه بروم. ترجیح می‌دهم زندگی خودم را بکنم و در این میان کمی هم بازیگری کنم.

 

زندگی شما این روزها چگونه میگذرد؟

پیانو می نوازم و این عشق من است. مطالعه می کنم، نقاشی می کشم و آهنگ می سازم. بنابراین زندگی کاملا خلاقانه ای دارم. اما می دانید این به این دلیل نیست که من وسواس خلاقیت دارم. من از نقاشی لذت میبرم. نمیدانم که اصلا در آن خوب هستم  یا نه، ولی می کشم. خیلی سریع می کشم. با رنگ اکریلیک نقاشی می‌کشم که انگار جواب داده است. آهنگ می‌نویسم و میسازم و پیانو می‌نوازم و خیلی زیاد مطالعه می‌کنم و زندگی خوب است. بنابراین بازیگری کاری است که برای پر کردن زمان انجام می‌دهم.

 

به نظر می‌رسد شما با خودتان کاملا هماهنگ هستید.

ای کاش وقتی جوانتر بودم آنچه را که امروز می‌دانم می‌دانستم، آنگونه که امروز احساس می کنم، احساس می کردم، نوعی راحتی با خودم. زیرا وقتی جوان‌تر هستید خیلی پر شورتر هستید و همه چیز خیلی مهم تر به نظر می‌رسد.الان به گذشته نگاه می‌کنید و فکر می کنید «همه اینها برای چه بود؟» هیچ چیز آنقدر اهمیت ندارد فقط زندگی خودتان را بکنید، چراکه ما مدت کوتاهی اینجا هستیم.

 

پس، از پیر شدن لذت می‌برید؟

بله. شکلم را حفظ می‌کنم. به آینه نگاه می‌کنم و خطوط را می‌بینم اما اهمیتی نمی دهم. زمان خوبی است نمی‌دانم چرا اما خوب است. میرایی، نجات دهنده خوبی است سرانجام شما را از همه چیز جدا می کند و این باعث می شود زندگی خوب باشد. می‌دانید؟ کارل یونگ مطالعه کنید . زندگی را غنی تر می کند چرا که زندگی همین است. هیچ کدام از ما نمی‌دانیم که به کجا می رویم و جالبی آن هم در همین است.

 

آیا به هر آنچه که خواسته اید دست یافته اید؟
فراتر از همه چیز. من خیلی خوش شانس بوده ام. در گذشته مشکلات خودم را داشته ام ، سختی‌های خودم را داشتم اما شما ادامه می‌دهید. من زندگی فوق العاده‌ای داشتم و واقعاً از این بابت شکرگزارم.


 

 

1400/1/29 01:17:25