امین احمدی*
«ابرقهرمان» و اسطوره در دنیای مارول
مخدر قوی برای آرامش موقت

اگر دنیای کنونی را محصول عصر «روشنگری» بدانیم و حاکمیت «خرد» و « علم اثباتی» و عقب نشینی خرافه و افسانه‌های اساطیری را در ذهن انسان امروزی باور کنیم، باز هم نمی­توان گفت که در عصر مدرن، جایی برای اسطوره‌ها وجود ندارد.

اگردر تحلیل دنیای مدرن که پس از جمود قرون وسطی و دگرگونی رنسانس، به آنچه توسط غرب به سراسر جهان تسری پیدا کرده، توجه کنیم، عقب­رانده شدن عقاید «سنتی و ماورائی» و رشد اندیشه «علمی» را رد پای این تداوم می‌یابیم، اما آنچه در عمل، بشر و دستاورهای هنری و فرهنگی‌اش را در چه در فرهنگ مشرق زمین و چه در جوامع توسعه یافته ماندگار ساخته، از نوعی دلدادگی و رجوع به اسطوره­ها ناشی می شود.

به عبارت دقیق­تر اگر در گذشته ما قبلِ مدرن،­ اسطوره­ها در مذهب و عقاید سنتی قومی­، سینه به سینه با گفتار و نوشتار و تصاویر، نسل­ها را در می­نوردیدند و در ذهن و ضمیر انسان‌ها حضور داشتند، اکنون شخصیت‌های خلق­شده توسط هنرمندان و نویسندگان هستند، که این نقش را در راستای نیاز به تعالی انسان مدرن و تکیه‌اش بر اسطوره­ها ایفا می­کنند.

 اسطوره‌های مدرن غربی، اکنون هم پای در زمین دارند و هم به دنیا­های کشف نشده (حیات در کرات و سیارات دیگر) مربوطند. موجوداتی دیگری از هستی، یا از کرات دیگر (سوپرمن) به زمین آمده و به کمک ما می­شتابند یا از دل زندگی صنعتی به یکباره قدرت های شگفت انگیزی پیدا می‌کنند (اسپایدرمن) .

 مردم در مواجهه با مشکلات و مصائب زندگی، قدرت­، موقعیت و توانمندی ابرقهرمانان مثبت را ستایش می کنند و برای نابودی ساختارهای ظالمانه موجود و فرار از به زیر سلطه درآمدن توسط نیروهای شر، به آن‌ها نیاز دارند.

 در روان­شناسی مدرن آمده است که ناکامی­های فردی، به شکل یک کنش بیرونی، خشم ایجاد می‌کند، اما پیامد ناکامی در عرصه جمعی فقط خشم نیست؛ آرزو و آمالی است که برای دستیابی به دنیای بهتر یا نیرویی «برتر» ، می­تواند در مقام یک دستاورد فکری و ذهنی منتج به آن باشد.

مدرنیته سکولار، اگر چه دین و سنت را خرافه دانست - زیرا قابل «اثبات» نبود- اما شخصیت‌های دینی را همچون قهرمانان داستان‌های اقوام دیرین مانند اسطوره‌ها تعریف کرد، اما همزمان نمی­تواست نیاز به «ابرقهرمان» و «ابرانسان» را انکار کند؛ پس در اندیشه، فلسفه و هنر، قهرمان‌ها و اسطوره‌ها متولد شدند. اگر نیچه در قرن نوزدهم میلادی ابرمرد را نگاشت و قهرمان دنیای نوین را نوید داد، هنر  نیز در ساختار سرمایه­داری این ابرقهرمانان را برای انسان مدرن شهرنشین قابل باور کرد، تا ناکامی­های ناشی از مشکلات و چالش­های زیست صنعتی را در عالم خیال و فانتزی، برای لحظاتی در پناه حضور این قهرمانان فراموش کنند.

به این ترتیب ابرقهرمانان تبدیل به کالایی شدند تا بتوانند همچون یک مسکن یا مخدر قوی برای ایجاد آرامش موقت و آماده شدن برای مواجه با چالش­های روزانه عمل کرده و انسان اسیر مصرف امروزی را برای رویارویی با جهان فردا آماده سازند.

محدود شدن روابط انسانی و تنهایی افراد در جوامعی با تقسیم کار گسترده و پیچیده، اسارت انسان در قفس آهنین بروکراسی و ازخودبیگانی او را به ارمغان آورد و پیوندهای عاطفی،خویشاوندی و سنتی، را کم رنگ‌تر کرد. انسان پیچ­­خورده در این شبکه عنکبوتی، اگرچه از پیشرفت‌ها و توسعه علمی جامعه برای زندگی مرفه­تر بهره­مند است، اما «معنایی» می­خواهد که این پیچیدگی و اضطراب و ترس از زیستن را در دنیای مدرن تحمل کند. باور او به اسطوره­های سنتی و ایمانش به آموزه های مذهبی کمتر شده و هنر باید برای خلق یک معنا به کمک آید تا بشر دست کم در رویاهایش تصور کند که تنها نیست.

 نیاز به اسطوره مختص انسان عصر و دوره­ای خاص نیست. جامعه بشری خود را تنها و بی­پناه در برابر ظلم ها و بی عدالتی‌ها می­بیند و همچنین به دنبال معنایی برای پاسخ به چرایی زندگی خود می‌گردد؛ اسطوره­ها اما، در هر دوره‌ای ضمن برخورداری از یک یا چند قاعده کلی مشترک، ویژگی­های خاص خود را دارند.­

 ابرقهرمان دنیای امروز، در پی شورش و عصیان نیست. اگر هم از کرات دیگری به زمین آمده باشد، ­در قالب و شکل دنیای مدرن ساختِ انسان، هویت می‌یابد زیرا انسان جامعه مدرن او را آنگونه می‌خواهد و می پذیرد. ابرقهرمانان امروزی، نمادی برای آروزهای دیرینه ما هستند، برای زندگی بهتر در دنیای علم­­زده و تکنولوژیک امروز. آن‌ها برای اصلاح شرایط موجود آمده‌اند و نه دگرگونی بنیادی و ساختن روابط جدید انسانی و اجتماعی. ابرقهرمان مدرن، برآیند زیستی­ انسانِ مدرن است، همانگونه که اسطوره های ماقبل مدرن و باستانی او، خدایان اساطیری اش در آسمان‌ها بودند.

 

*پژوهشگر علوم اجتماعی و تاریخ

 

1400/3/22 13:49:52