قهرمان؛ فیلم جدید اصغر فرهادی بار دیگر رابطه بین فضیلت و ریاکاری را دامن زده است. یک سری از کارهای خوب را نمیشود در پستوی خانه انجام داد. باید بهناچار در برابر چشم دیگران دستبهکارشان شد. اینجاست که بلافاصله حملهها شروع میشود: «ادای آدمخوبها را درنیاور»، «بس است اینهمه تظاهر»، «فکر میکنی کسی این ریاکاریها را باور میکند؟» و هزاران نیش و کنایۀ دیگر. از طرفی، همیشه پیدا میشوند آدمهایی که واقعا در کارهایشان ریا میکنند و جز جلبتوجه نیت دیگری در سرشان نیست. پس چگونه میشود بر سر صداقت یا خودنمایی کسی تصمیم گرفت؟
آیا رحیم شخصیت اول فیلم قهرمان یک مرد فضیلتمند است یا یک ریاکار؟ ظاهرا قرار است تا پرسش دراماتیک فیلم قهرمان همین باشد و ستون فقرات داستان بر همین پرسش بنا و چیدمان شوند. اما آیا در پشت همین ایده و پرسش یک فضیلت اخلاقی ریاکارانه مخفی نشده است؟ اجازه دهید ابتدا ارتباط آیرونیک بین فضیلت و ریاکاری را روشن کنیم و سپس مجدد به پرسش فیلم قهرمان که از قضا مهمترین عنصر این داستان نیز هست برگردیم.
متهمکردن کسی به فضیلتنمایی درواقع برابر با انتساب اتهام ریاکاری به اوست. فرد متهم (یا محکوم) به ریاکاری، دربارۀ برخی امور اخلاقی عمیقا اظهار نگرانی میکند، حالآنکه (از دید منتقدان فضیلتنمایی) دغدغه اصلیاش کاملا خودخواهانه است. چنین فردی واقعا در پی تغییر دیدگاه دیگران نیست، چه رسد به اینکه بخواهد جهان را تغییر دهد. او صرفا میخواهد خود را در بهترین جایگاه قرار دهد و بیشترین میزان توجه عمومی را به دست آورد. نباید از یاد ببریم فضیلتنمایی نه حاصل نگرانی اصیل دربارۀ سرنوشت دیگران، بلکه نتیجۀ غرور و خودبزرگبینی است.
طرح پرسش فضیلتمندی یا ریاکاری، بهشکلی آیرونیک، ممکن است خود نوع دیگری از فضیلتنمایی برپا کند، که تنها در مخاطبانش با نوع پیشین متفاوت است. صرفنظر از اینکه فضیلتنمایانهخواندن عملکرد دیگران خود فضیلتنمایی به شمار آید یا نه، پرسشگر دقیقا در حال انجام همان کاری است که دیگران را بهسبب آن به چالش میکشد. به عبارتی پرسش دراماتیک فیلم به جای آنکه بنای اصلی داستان باشد، خود تبدیل به پاشنه آشیل داستان میشود. به نوعی مخاطب میتواند چنین پرسشی از داستان داشته باشد : آیا خود فیلم قهرمان یک فیلم فضلیتمندانه است یا ریاکارانه؟ با چنین اشتباهی فیلم به جای آنکه بستری برای قضاوت مخاطب درباره شخصیت رحیم و داستان فراهم کند، نخست باید تلاش کند تا از خود رفع اتهام کند. اما آیا موفق میشود؟
اتهام ریاکاری به فضیلتنمایی را میتوان به دو شیوۀ متفاوت درک کرد و به نقد کشید. ممکن است ریاکار دانستن فضیلتنمایان به این معنا باشد که اینان هدفشان جلب بیشترین میزان توجه است. به این ترتیب انگیزۀ فضیلتنمایی به چالش کشیده میشود. اما آیا افراد زمانی که بینندهای در کار نیست هم به فضیلتنمایی میپردازند یا نه؟ اگر بخواهیم پاسخ این پرسش را با ذکر مثالی از فیلم قهرمان پی بگیریم. هیچ سکانسی نمییابیم که رحیم تنها باشد. او دائم در حضور دیگران تصویر میشود. هر چه پیش میرویم اندک اندک پاشنهآشیلهای فیلم بیشتر میشوند و خود را نمایان میکنند. نخست آنکه اگر فیلم در نقد درک فضیلتمندی جامعه است خود در مظان اتهام ریاکاری و خودبرتر بینی است و دوم اینکه شخصیتی که صفت قهرمان را بر دوش خود میکشد دائم در مقابل حضور دیگران در حال برساخت شخصیت خود است. ظاهرا کفه ترازو برای ریاکارانه دانستن شخصیت و فیلم سنگینتر است تا فضیلتمندانه دانستن آن.
اما به شیوه دوم اتهام فضیلتنمایی بپردازیم. در دومین شیوه برای توصیف اتهام ریاکاری، این تصور مطرح میشود که فضیلتنمایان ممکن است خود از فضیلت انجام گرفته بیبهره باشند. به این معنی که برخی از فضایل انسانی نیز در تقلیدی دروغین به نمایش گذارده میشوند، اما این فضیلتنمایی دروغین تنها زمانی قابل استفاده است که تعداد قابلتوجهی از فضیلتنمایان راستین در کار باشند تا استفاده از این نمود را موجه سازند. در این شیوه نیز فیلم دو مورد درونی و بیرونی را داراست. مورد درون داستانی به خیرینی بازمیگردد که مبلغی را پرداخت میکنند و مهر تاییدی بر فضیلتنمایی رحیم میزنند و در مورد بیرونی مخاطبانی که به صورت عاطفی با شخصیت رحیم همدردی میکنند و او را محق چنین کجرفتاری از سوی جامعه و شخصیتهای فیلم نمیدانند. در مورد درونی شخصیت رحیم از فضیلت راستین بیبهره میماند اما تقلیدی دروغین را به نمایش میگذارد. تقلیدی که گویا شخصیت باور کرده است که شخص فضیلتمندی است که جامعه به او اتهام ریاکاری زده. به همین سبب در آن سکانس فیلمبرداری از فرزند خود برمیآشوبد. درباره مورد بیرونی نیز فیلم که از فضیلت خود بیبهره مانده است (به دلایلی که ذکر شد در رساندن پیام خود دچار ایدئولوژی معکوس است) تنها با تقلیدی دروغین به دنبال یک باجگیری عاطفی از مخاطب است تا فیلم را اثری شرافتمند و نقادانه به جامعه بداند.
مجدد به پرسش دراماتیک فیلم قهرمان بازگردیم. آیا رحیم شخصیت اول فیلم قهرمان یک مرد فضیلتمند است یا یک ریاکار؟ شخصیت رحیم مطابق الگوی فیلمنامه منحنی تغییر شخصیت را در طول داستان میپیماید، او از ابتدای داستان که یک مرد در آرزوی فضیلتمندی است تبدیل به یک ریاکار دروغین میشود. او در ابتدا یک فضیلتنماست که به علت اینکه مبلغ پول سکهها حتی از تصور او هم پایینتر است و مشکل او را حل نمیکند از فروش آن چشم میپوشد و در ادامه به دلیل آنکه بهرام تمام مبلغ طلب خود را میخواهد سکهها را بازمیگرداند. اما در ادامه هر چی داستان پیش میرود، به یک توهم از فضیلتنمایی گرفتار میشود که اوج آن سکانس درگیری با مدیرفرهنگی زندان بر سر فیلم فرزندش است.
از سوی دیگر کلیت فیلم وضعیتی ریاکارانهتر را پیش میگیرد. فیلم مانند یک معلم اخلاق تلاش میکند این موضوع را دائم پیش بکشد که جامعه پذیرای هیچ امر فضیلتمندانهای نیست و با رویکردی شبه سقراطی سعی دارد در مقام یک خطیب با لحنی تاسفبار جامعه را نقد کند یا به نقل از اصغر فرهادی جامعه را آگاه کند. این امر در حالی است که در چنین چیدمانی فیلم خود را دارای فضیلتی متعالی نسبت به مخاطب میداند و با باجگیری اخلاقی-عاطفی مانند داستان «لباس پادشاه» مخاطب را به اجبار به تبعیت از خود وامیدارد. زیرا که در صورت تخالف با ایده فیلم مخاطب بلافاصله متهم به بی اخلاقی شده در دسته بدمنهای فیلم طبقهبندی میشود. و فیلم اذعان میدارد که حضور همین افراد در جامعه باعث چنین مسائلی میشود. از این رو فیلم به شدت به بیماری خطرناک فضیلتنمایی یا ریاکاری مبتلاست.