علیرضا مجمع:سینما مکان است. بعضیها میگویند مقدس است، من نمیگویم. لزوما یک فضای بسته تاریک نمیتواند مقدس باشد. اما حتما میتواند خاطرهساز باشد. و عصر جدید خاطرهساز بود. همانظور که کریستال خاطرهساز بو و خاطره شد. این ساختمان کوتاه قد خیابان تخت جمشید نزدیک چهارراه وصال سالها معبد دستنیافتنی عاشقان سینما بود. معبد ما که از هیاهوی جنگ و بمباران به سالن تاریک پناه میبردیم و «جنایت و مکافات» داستایوسکی و «داستان آدل.ه» تروفو و «آشوب» کوروساوا را به زبان ژاپنی و بدون زیرنویس در جشنواره فجر در اینجا دیدیم. بعدا فهمیدیم روی دیگری از سینما وجود دارد که خیلی با فضای روشنفکری آن سالها همخوانی ندارد. فیلم میسازند که تماشاگر ببیند نه اینکه نبیند. بعدها فهمیدیم سینما با تماشاگر تعریف میشود و این فیلمهایی که ما دیدیم و برایمان خاطره شدهاند احتمالا تماشاگر زیادی نداشتهاند. اما مهم نیست. خاطرهها همینجوری ساخته میشوند. و عصر جدید هوشنگ کاوه هم در همین مسیر حرکت کرد که شد یکی از نجیبترین مکانهای عاشقان سینما در ایران.
خبر آمده است که دارند برای همیشه تعطیلش میکنند. مثل کریستال، و مثل خیلی از سینماهای دیگری که یک پول میدادی و چند فیلم میدیدی. اما حکایت عصر جدید و کریستال، و هوشنگ کاوه و صابر رهبر متفاوت است با دیگران. کجای دنیا دیدهاید روی تاریخش خاک بریزند؟! کجا دیدهاید روی خاطره رنگ ناامیدی بپاشند؟ اما اینجا ظاهرا خاطره چندان برای کسی مهم نیست. نابود میکنند همه پشتی را که داشتهایم. هوشنگ کاوه که رفت با خود خیلی چیزها را برد. زمانی که سینما واگذار شد به تهیهکنندههای سینمای بدنه که خیلی نگاهشان مثل هوشنگ کاوه نبود بخشی از تاریخ سینمای ایران به ثمن بخص فروخته شد. کسی هم نیامد بگوید این که دارید میفروشید تاریخ سینمای ایران است. همه جای دنیا نمیگذارند روی سینماهای قدیمی لک بیفتد، اینجا میخرند که خرابش کنند. هر چند که عصر جدید حتی اگر ظاهرش هم خراب شود خاطرهاش همیشه با نسل دهه شصت و هفتاد ات. هیچوقت لبخندهای هوشنگ کاوه در جشنواره فیلم فجر که هیچ خبرنگاری را از در سینما ناامید رد نمیکرد فراموش نمیشود. عصر جدید خاطرهساز خودش تبدیل به خاطره شد!