پویا هاشم‌پور
فیلم‌های 2021: مموریا(آپیچاتپونگ ویراستاکول)
صدایی می شنوم

مموریا فیلمی مراقبه‌وار است. آپیچاتپونگ ویراستاکول در تبیین جهان‌بینی خود به سراغ غریب‌ترین تجربه‌ سینمایی خود رفته است. طبق عادت نما‌های فیلم بلند و ثابت است و این‌بار این ساختار مورد علاقه‌ ویراستاکول که از پس فلسفه او برمی‌آید بیشترین هم‌پوشانی و نزدیکی را با محتوای مورد انتخابش دارد.

وقتی کات موجودیت و کارکرد معنا ساز خود را از دست می‌دهد، مولف قصد دارد تا شما را محبوس کند. این بهترین شیوه برای قرار گرفتن و ایجاد حس هم‌ذات‌پنداری با جسیکا و تجربیات عجیب اوست. مثلاً در ملاقات با هرنان دوم مخاطب خود را تنها چند متر این طرف‌تر می‌یابد و حضور خود در آن طبیعت را حس می‌کند. وقتی درباره‌ خاطرات حرف می‌زنند شنونده است و وقتی به خواب می‌روند بیننده خود را در حالت دراز کشیده با چشمان بسته تصور می‌کند در حالی که نسیم ملایمی به صورتش می‌خورد و صدای حرکت برگ‌ها چمن گوش او را پر می‌کند. این همان مراقبه‌ای است که ویراستاکول از طریق میزانسن رادیکال و دوربین خود قصد دارد تا آن را از طریق لنز به مخاطب القاء و تزریق کند.

موتیف تکرار شونده صدا برای جسیکا آن‌قدر او را تحت تأثیر قرار می‌دهد که گویی سال‌هاست با آن معاشرت می‌کند. تفسیری که او از این صدا دارد و توضیحی که در استودیو هرنان اول راجع به صدا برای او می‌دهد و واکاوی او از این ماجرا با کلمات مخاطب را کاملا با او همراه می‌کند. این ظرافت باعث می‌شود تا دغدغه جسیکا به همه ما سرایت کند.

ساختن فضاهای مرموز و انتزاعی همیشه به عنوان دغدغه‌ای برای ویراستاکول مطرح بوده طوری که نتوان تفسیر دقیقی از فیلم‌های او ارائه داد. او در آخرین فیلمش سنت شکنی نمی‌کند و به خصوص در سکانس آخر خود جای هیچ تفسیر دقیقی باقی نمی‌گذارد و اتمسفر غریب فیلم او در پایان مخاطب را با یک وهم و شوک تنها می‌گذارد.

65 از 100

1401/3/11 13:02:15