محمد بزرگ
چرا فیلم های ابرقهرمانی مارول از سوی منتقدان و محافل مهم سینمایی جدی گرفته نمی‌شود؟
سرگرمی یا سردرگمی؟!

پس از غور کردن در مفهوم تبارشناسی ژانر از شمایل‌شناسی تا ایدئولوژی چنین برمی‌آید که بازنمایی و تبیین اسطوره‌ها در سینما، ادامه‌دهنده مسیری باشند که در ادبیات و تاتر آغازشده، اما این بودگی در سینما از انجام تا سرانجامش با توجه به مؤلفه‌های ژانری و هژمونی نظام استودیویی هالیوود قابل‌بررسی است. با مرور صنعت فیلم‌سازی در آمریکا می‌توان این‌طور نتیجه گرفت که چالش‌های جدی پیش روی استودیوها و صنعت فیلم‌سازی‌ قرارگرفته و سینمای آمریکا را به هالیوود گیشه محور بدل کرده است.

 در مرور بخش کوچکی از آن‌ها باید به چالش‌هایی اشاره شود که به تولید و عرضه محصولاتی می‌پردازد که پیامدهای اقتصادی سیاسی و فرهنگی مهمی دارند. فیلم‌های سینمایی افزون بر اهمیت اقتصادی آشکارشان، محصولاتی ایدئولوژیک هستند و از همین رو ازنظر سیاسی و اجتماعی حائز اهمیت، بنابراین برای درک اهمیت اجتماعی کلی هالیوود باید مکانیسم عمل آن را درک کنیم. در ادامه با توجه به شناخت شمایل‌شناسی در سینما و بحث اسطوره‌ها به‌نقد فیلم‌های مارول می‌پردازیم. چراکه محصولات سینمایی مارول این روزها از اقبال خوبی از سوی منتقدین و جشنواره‌های بین المللی برخوردار نیستند.

 

هالیوود در قرن بیست‌ویکم

همان‌طور که اشاره شد، یکی از المان‌های تبیین ژانر، شمایل‌شناسی است. ریشه شناخت این اصطلاح  به بحث اروین پانوفسکی در مورد هنر رنسانس برمی‌گردد. همان بحثی که او از بیان مضامین یا مفاهیم به‌وسیله رخدادهای دارای بار نمادین سخن می‌گوید. منتقدان  حوزه ژانر نظیر لارنس آلوی ایده شمایل‌شناسی را در سینما با توجه به ظهور نمادهای آشنای هنری در ورای بسترو بافتار اثری که در آن ظهر شده است می‌دانند در مثالی برای تبیین این بحث به نظر بوسکامپ می‌شود اشاره داشت که می‌گوید:«فرم درونی به مضامین فیلم ارجاع دارد،درحالی‌که فرم بیرونی به چیزهای گوناگونی ارجاع می‌کند که به‌طور پیاپی در فیلم‌های ژانری پیدا می‌شود مثل اسب‌ها،واگن،ها ساختمان‌ها لباس‌ها و سلاح در فیلم‌های وسترن.» این مثالی از گنجه شمایل‌شناسی یک‌گونه ژانری است که البته با واقعیت تاریخی رابطۀ اندکی دارد درست همان‌طور که نمادهای مذهبی همیشه بامعنای نمادین درآمیخته‌اند. در فیلم‌های ژانری، شمایل‌شناسی بحثی مربوط به اشیا و امور خاص، شخصیت‌های کهن‌الگویی و حتی بازیگران است.به‌طور مثال در فیلم‌های ژانر وحشت وقتی یک قهرمان با صلیب خون‌آشام را می‌کشد شمایل‌شناسی مذهبی در حمایت از شمایل‌شناسی سینمایی وارد کار می‌شود  چنین صحنه‌ای به لحاظ نمادین اعلام می‌کند که ارزش‌های سنتی متجسم در مسیحیت و همچنین فرهنگ و هنر به‌طور عام قدرتمندتر و بر تمام ارزش‌های تهدیدکننده‌ای که سرشته در همه فیلم‌های خون‌آشامی غلبه می‌کنند .

در آثار مارول نیز با توجه به ظهور ابرقهرمان‌ها، نیاز بود که به ریشه‌یابی مبحث شمایل‌شناسی در سینما اشاره کنیم، تا فاصله گرفتن محصولات مارول از فرایند زیبایی‌شناسی را بیشتر درک کنیم. اموری که صرفاً به دلیل توجه گیشه و طرح مسائل ایدئولوژیک در راستای هویت مندی آمریکای مدرن ساخته می شوند؛ شبیه آن چه که در شکل‌گیری سینمای وسترن به وجود آمد، با این تفاوت که به لحاظ زیبایی‌شناسی بسیار تقلیل یافته‌تر و سطحی‌تر بود.

مارتین اسکورسیزی فیلم‌های مارول را به پارک‌های تفریحی مقایسه می‌کند و می‌گوید؛ نمی‌توان این فیلم‌ها به سینمای حقیقی اطلاق نمود. چرا اسکورسیزی چنین نظری دارد ؟ شکلی که سینمای هالیوود از سبک‌های اروپایی وام گرفت، اما این نوع سینما را به‌نوعی ابتذال کشاند. هیچ‌یک از نمونه‌های قبلی تا این حد به لحاظ تهی بودن از تکنیک و فرم سینمایی در کنار درون‌مایه اثر نبودند. فرانسیس فورد کاپولا نیز پا را فراتر از اسکورسیزی می‌گذارد و از صفت نفرت‌انگیز برای فیلم‌های ابرقهرمانی استفاده می‌کند.

اما اسطوره‌شناسی که در ادامه مبحث شناخت کهن‌الگوها در شمایل‌شناسی ژانری مطرح می‌شود، می تواند در فیلم های ابر قهرمانی مارول قابل‌بررسی باشد. اسطوره‌ها با توجه به سنت هر جامعه تعریف می‌شوند اشاره به داستان‌های مشترک در یک جامعه معمولاً باخدایان و قهرمانان اسطوره‌ای که ذات جهان و رابطه فرد با انسان را با آن توضیح می‌دهد. در جامعۀمتاثر از رسانه‌های جمعی به‌جای اینکه برای شنیدن قصه‌های اسطوره‌ای خودمان دور آتش بنشینیم، جلو پرده سینما جمع می‌شویم تا شکل مدرن و امروزی آن‌ها را البته با توجه به همان الگوها مشاهده کنیم. در سینمای وسترن و برخی دیگر از فیلم‌های کلاسیک قهرمان به‌مثابه یک کهن‌الگو ظاهر می‌گردد که همچون منجی عمل می‌کند و ناپایداری در شهر را به موقعیتی پایدار بدل می‌سازد . اما شکل ابرقهرمانان مارول متفاوت از این رویداد عمل می‌کند.

در شناخت الگوی سفر قهرمان و آشنایی با انگاره‌های تضاد آمیز آن، به تقابل و رودرویی ابر قهرمانان در مقابل یکدیگر بر می‌خوریم،که به امری تبلیغاتی برای جذب مخاطب اشاره داشته و دارای تاریخ مصرف‌اند. البته اقبال عمومی محصولات مارول و محبوبیتی که نزد عوام دارد به دلیل توجه به المان‌های سرگرم کننده است. بخشی دیگر به برانگیختگی هیجانی در مخاطب برمی‌گردد که با مطرح کردن بحث‌های روانکاوانه مطرح می‌شود. اما برای عنوان هالیوودِ قرن بیست و یکم و شکل امروزی آن باید چنین گفت که به نظر می‌رسد، که از چنین اسطوره‌ها و پندارهای نادرست سود می‌برد.

گرایش‌ هالیوود و نگاه آن به سینما معطوف به کالا سازی هنر شده و استفاده سیاسی و ایدئولوگ از کانال تولید و باز پردازی فراوان و تجاری‌سازی از آن‌ها صورت می‌پذیرد. شکلی که امروز هالیوود از سرگرمی ارائه می‌دهد بیشتر سردرگمی در نحوه بیان فرایندی است که فاقد ارزش هنری است و با توجه به ریشه‌یابی کهن‌الگوها و امر زیبایی‌شناسی در سینما نمره مناسبی نزد منتقدان سینمایی ندارد. حتی مارول در مواجهه با رقبای خود مثل دیسی فیلمز هم تقلیل یافته و کم اثرتر جلوه می‌کند.

پاسخ به این پرسش که چرا قهرمانان مارول در طول تاریخ ماندگار نیستند، نیز می تواند یکی از مؤلفه‌های موجود باشد. تغییرات مداوم در شخصیت‌پردازی ابرقهرمانان در چند اپیزود مختلف که منتج به عدم حس همذات پنداری در مخاطب می‌شود، یکی دیگر از این دلایل است. به تازگی و با توجه شکل استفاده از خشونت در برخی از ارائه محصولات مارول روانشناسان آمریکایی دیدن این آثار را برای نوجوانان خطرناک برشمردند که نشان از سقوط این نوع سینما دارد.

1400/3/22 13:32:18