با پخش بهترین فیلم جشنواره سی و نهم فیلم فجر از تلویزیون عملا باید زمان مرگ سینما را در ایران اعلام کرد. این اتفاق که ظاهرا برای کسی چندان اهمیتی ندارد و از کنارش به سادگی عبور کردهاند انگاره دولتی بودن سینمای ایران را بیش از گذشته تقویت میکند. در واقع در زمانی که جشنواره فیلم فجر در دوران کرونا بی رونقتر از گذشته بر نمایش فرمایشی دوره ده روزه دهه فجر اصرار داشت، جایزههای بی محتوای آن-که بهترین فیلمش به یدو رسید- بسیار واضحتر از گذشته ته مانده آبرویش را هم به باد فنا داد و فقط یک اسم از مهمترین جشنواره فیلم ایران باقی گذاشت.
از سر خط شروع کنیم. جشنواره فیلم فجر قرار بود چه کاری انجام دهد؟ مگر قرار نبود به فضای نمایش در سینمای ایران کمک کند؟ مگر قرار نبود بازوی کمکی اکران سینماها و رونق بخشیدن به سالنها باشد؟ اگر جواب این سوالها منفی است و کسی که اسمش مسئول سینما و رییس سازمان و دبیر جشنواره است اعتقاد دارد که فیلمها فقط برای یک دورهمی ده روزه است که به کل آدمهای اشتباهی برای اداره سینما جشنواره انتخاب شدهاند. اگر هم جواب مثبت است که یعنی جشنواره فیلم فجر- که به وقتش درباره شیوه اداره آن حرف برای گفت زیاد است- باید کاری کند که فیلمها در نمایش عمومی دیده شود و محملی باشد برای اینکه مردم بیشتر به دیدن فیلمها بروند. کاری که در سالهای میانی جشنواره فجر در دهه هفتاد کاملا اتفاق میافتاد و هر فیلمی که در جشنواره دیده میشد و رسانهها آن فیلمها را بولد میکردند در نمایش عمومی هم با اقبال گسترده مواجه میشد.
اما الان چه اتفاقی افتاده است؟ فیلمی در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمده و به غلط یا درست عنوان بهترین فیلم را گرفته است. خب، تکلیف ما که با این فیلم روشن است. در همان جشنواره هم چند جایی گفتیم که یدو فیلم متوسطی است که یک دورهمی دولتی خواسته در این اوضاع ویروسی به فیلم دولتی خودش جایزه بدهد. هر چند که این کار عملا با منویات نظام و تبیین اصل 44 قانون اساسی مغایر است، اما میشود با یک پوزخند از کنارش گذشت و فقط قد کوتاه مدیرانش را در این تصمیم جستوجو کرد.
شما تصور کنید در این اوضاع بحران که سینماها نیازمند عزم جدی مدیران و سالنداران برای روشن کردن چراغش هستند یکی از ابزار تبلیغاتی کشاندن تماشاگر به سینما که درست یا غلط عنوان بهترین فیلم جشنواره فجر است از گردونه اکران خارج میشود و در تلویزیون کمتر از دوماه از شروع جشنواره فیلم فجر به نمایش درمیآید. این یک معنی بیشتر ندارد؛ خودکشی اکران. و در یک معنای نمادگرایانه تیر خلاص به جشنواره فجر و سالنهایی که یکی یکی دارد بسته میشود. از این بی معناتر امکان ندارد که بخواهی چیزی را نابود کنی. محصول یک سینمای دولتی را در جشنواره دولتی جایزه بدهی و در تلویزیون دولتی پخش کنی. حتی اجازه هم ندهی تماشاگر برای انتخاب دیدن یا ندیدن آن فیلم دولتی اختیار داشته باشد.بسیار ساده این یعنی شما ارزشی برای تماشاگر قائل نیستی و آمار تعداد تماشاگر جشنواره را برای گزارش به بالادستیها میخواهید. نمایش بهترین فیلم جشنواره فیلم فجر در رسانهای که در حال حاضر فقط فوتبالهای لیگ ایران و خارج از ایران پربینندهترین برنامههایش است نمادی برای مخالفت با سینما و حضور مردم در سینماهاست. این نماد اگر جدی گرفته نشود تا سال بعد نه از تاک نشان میماند، نه از تاکنشان. چیزی نمیماند که شما در جشنواره پخشش کنید و پزش را بدهید.