خلاصه فیلم: در حومه مکزیک، سه زن به دنبال رستگاری هستند که پرونده یک فرد گمشده آنها را به مسیری از تراژدی و خشونت غیرقابل بازگشت سوق میدهد.
هالی جونز(ورایتی): لباس جواهر نه تنها به نحوه برخورد مردم با آسیبهای شدید بلکه به تجارت فراگیر مواد مخدر در مکزیک نیز میپردازد. این فیلم از بازیگران بزرگی برای بازگو کردن روایت خود استفاده میکند.
پیتر برادشاو(گاردین): این یک اثر اضطرابآور و ناراحتکننده است، یک حالت روانی-آسیب شناختی از یک فیلم که در آن احساس گناه، وحشت و شرم فضا را مسموم میکند. دقیقاً آنچه در جریان است را باید از طریق نکات غیرمستقیم استنباط کرد. این موارد هرگز در نهایت و به طور قطعی آشکار نمیشوند. اما گایاردو قطعا بیان سینمایی، روانی در اختیار دارد. لباس جواهر داستان تبهکاری، طبقه و فساد در مکزیک مدرن است.
جرمی کی(اسکرین دیلی): گایاردو با استفاده از سکانسهای رویایی، نمادگرایی و واقعگرایی، سرنوشت سه زن را در یک محیط روستایی با فرهنگی خشن در مکزیک به هم پیوند میدهد. سبک بصری و صوتی اوهشداردهنده، فراموشنشدنی و زیبا است.
نانسی تارتالیون(ددلاین): سرنوشت شخصیتهای فیلم در دنیایی از سردرگمی و رها شدن به هم میرسد، جایی که با وجود همه اینها، روح انسانی برای شورش در برابر بدبختی پابرجاست.
جوردن مینتزا(هالیوود ریپورتر): لوپز گایاردو نگاهی تیزبین به زیبایی مخرب مکزیک مدرن نشان می دهد. دو گروه از شخصیتها وجود دارند که بطور همزمان میتوان آنها را دنبال کرد. اما لوپز گایاردو به جای اینکه توضیح دهد دقیقاً چگونه به هم متصل هستند، ما را به آرامی در دنیای آنها غرق میکند و فقط بعداً، کم و بیش متوجه میشویم که چه اتفاقی برای آنها میافتاده است.