سعید مروتی
درباره ایرج پزشکزاد دیپلماتی که نوشتن جاودانه‌اش کرد
رستگاری آقای پزشکزاد

ایرج پزشکزاد که نام خانوادگی‌اش از شغل پدرش می‌آمد و مادرش شازده قجری بود، برخاسته از طبقه‌ای برخوردار، در روزگاری که اغلب ایرانیان گرفتار جهل و فقر بودند، در فرانسه تحصیل کرد و مدتی در دادگستری و بعد وزارت خارجه به فعالیت پرداخت. بر خلاف بسیاری از فرنگ رفته‌ها، پیوندش با مردم کوچه و بازار قطع نشد و از تجربه زیستی‌اش بهره‌ها برد. اگر دست به کار نوشتن نمی‌شد یکی از انبوه دیپلمات‌های قدیمی بود که نامی و اثری از آن ها به جا نمانده است ولی پزشک‌زاد نویسندگی و مترجمی و روزنامه نویسی پیشه کرد و امروز که رفته است همه او را با رمان جاودانه‌اش به یاد می آورند. در اواخر دهه چهل هفته نامه فردوسی شروع به چاپ پاورقی «دایی جان ناپلئون» کرد. به سنت پاورقی نویسان که اغلب نام مستعاری برای خود برمی گزیدند، دایی جان هم با نام الف پ آشنا منتشر شد. پاورقی ای که جانی تازه به فردوسی بخشید و تیراژش را بالا برد و بعد به صورت کتاب به چاپ های مکرر رسید. اقتباس ناصر تقوایی از رمان پزشکزاد آوازه ای بیشتر به دایی جان ناپلئون بخشید. پزشکزاد دریکی از سیاسی ترین رمان های قبل از انقلاب، با زبان طنز بخشی از خلقیات ایرانیان را ثبت و به روایت روزگاری پرداخت که انگار هنوز سپری نشده بود. دایی جان ناپلئون، مش قاسم، اسدالله میرزا، سعید، شیر علی قصاب، آسپیران غیاث آبادی و.... آشناترین کاراکتر های ادبیات معاصر ایران برای مردم بودند. در سکوت محافل ادبی که دایی جان ناپلئون را به چشم اثری عامه پسند دیدند و جدی اش نگرفتند، رمان پزشکزاد به میان مردم رفت و نسل به نسل خوانده شد و مورد توجه قرار گرفت. احتمالا بیشتر از همه آن تجربیات روشنفکرانه خلقی و انتزاعی که انبوهی مقاله و تحلیل درباره شان نوشته شد بی آن که تأثیری بر جامعه بگذارد. دلیل موفقیت ذوق ادبی و شناخت جامعه ایرانی بود. فراموش نکنیم که پزشکزاد قبل از نوشتن دایی جان، چندین رمان از فرانسه ترجمه کرده بود که مهم ترین و مشهور ترینش «دزیره» نوشته آن ماری سلینکو بسیار محبوب بود ( و هنوز هم هست). همچنان که سال ها قبل از دایی جان، در دهه سی رمان «ماشاالله خان در سرزمین هارون الرشید» را به عنوان طنز فانتزی تاریخی نوشته بود و سال ها در فردوسی ستون طنز «آسمون ریسمون» را سامان داده بود‌. برآیند همه این تجربیات( که به آن ها باید «خاطرات مم جعفر در پاریس» و «بوبول» را هم اضافه کرد)، در دایی جان ناپلئون قابل مشاهده است. نوعی جمع بندی و تجمیع تجربه و ذوق در روایت و شخصیت پردازی و رسیدن به لحنی طنزآمیز که مشابهی در تاریخ ادبیات معاصر ایران ندارد. رمانی اول شخص که نویسنده اش قدر و حرمت کلمات را می داند و بدون توصیفات اضافه درست به قلب ماجرا می زند و با تسلط زبانی شگفت انگیز هم زمانه و روزگار را حکایت می کند. از معدود رمان های فارسی که شروعش مثل ضرب المثل و چونان آیینی فراموش نشدنی میان ایرانیان جا افتاده است:«من در یک روز گرم تابستان، دقیقاً یک سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کم بعدازظهر عاشق شدم.» در شهرت و محبوبیت فراگیر دایی جان ناپلئون قطعا سریال درخشان ناصر تقوایی هم سهم دارد؛ اقتباسی وفادار که به شخصیت ها چنان جان بخشیده که بعید است رمان را بخوانید و تصاویر سریال تقوایی در ذهنتان نقش نبندد. طنز گزنده پزشکزاد که هم حکمرانان وقت را نقد می کند و هم مردم را  و از دل پارانویایی سیاسی به جهل مردمان می رسد، هنوز کار می کند و از دشنام های حافظان اخلاق، همه آن روزنامه نگاران دهه پنجاه و ممیزان دهه شصت، چیزی به جا نمانده است. 
پزشکزاد که عمری طولانی داشت، زیاد نوشت و ترجمه کرد و در حوزه های مختلف قلم زد؛ از تحقیق ادبی ( مثل طنز فاخر سعدی) تا پژوهش های تاریخی ( مانند مروری در انقلاب مشروطیت) و حتی نقد فیلم ( چون نقد فیلم گاو در زمان اکران). بهترین آثارش را مثل خیلی های دیگر در قبل از انقلاب خلق کرد و غربت و دور بودن از فضای جامعه ایرانی و تغییراتش تاثیرش را در آفرینش های ادبی پزشکزاد نیز گذاشت. همیشه زیر سایه شهرت دایی جان ناپلئون بود و به عنوان خالق دایی جان، شناخته می شد و بقیه آثارش ( از جمله رمان جالب توجه ماشاالله خان در دربار هارون الرشید) به نوعی تحت الشعاع اثر یکه و منحصر به فردش قرار داشت که شاهکارش هست و خواهد بود برای همیشه. نشانی از طنز فاخر پزشکزاد، که هر خواننده منصفی می تواند شهادت دهد، فارسی اش سلیس، روایتش بی لکنت و طنزش در ادبیات معاصر ایران، بی مانند است.

1400/10/23 19:17:37