چه پارادوكس غریب و تلخی كه در سالروز پاسداشت زبان و ادب فارسی، به جای یاد کردن از حکیم فرزانه توس که فرهنگ و ادب پارسی، دستاورد رنج سیساله اوست، مجبوریم تیترهایی مربوط به خبرهای زرد و تاسفبار یك برنامه بلاهت آمیز تلویزیونی را كه در شبكههای اجتماعی فراگیر شده مرور كنیم.
واقعا چه بر سر این جماعت برنامه ساز و مجری مثلا اهل فرهنگ و كتابش با آن مهمانهای معروف و محترمش آمده كه این چنین به نادانی خود غرهاند و به یك پرسش ساده و جواب غیرمنطقی آن می خندند؟
چه میشود كه در جواب یك سوال ساده، در حد دوره دبستان هم اطلاعات و دانشی وجود ندارد و برای پنهان كردن این نا آگاهی باید دست به دامن لودگی و شوخیهای بی مزه تری شد؟!
آقای مهمان عزیزی كه مدعی هستی فقط شما كار میكنید و هیچ وقت بیكار نیستید، باور كنید كه نویسندهها هم بیكار نبوده و نیستند! آن ها البته به سیاق شما كار نمیكنند و قطعا بدون داشتن حساب بانكی پر پول و زبان گستاخ و خیلِ طرفدارانِ هوراكش، نمی توانستند بیكار باشند، زندگی مخارجی دارد كه با بیكار نشستن و فقط حرف زدن (بخوانید فریاد زدن) تامین نمیشود.
از گذشته تا امروز البته همین بوده! حرف زدن همیشه آسان تر از نوشتن بوده! واقعیت این است كه اگر همین امروز شما مربی پرآوازه و مشغول، در یك برنامه تلویزیونی روی مبل راحتی لم داده و مانیفست می دهید و به ریش نویسندهها و مخاطبان برنامه می خندید از صدقه سر همان نویسندههایی است كه با خون دل و سوز و گداز، این سرزمین و ادب و فرهنگش را از تاراج و نابودی نجات دادند.
كتاب تاریخ كه ورق نزدید، اما اگر احیانا نوك انگشتتان به كتاب فارسی دبستان فرزندانتان هم خورده بود اسم چهار نویسنده نام آشنای ایرانی را می توانستید نام ببرید و غائله ختم به خیر می شد.
شاید بگویید گذشته كه تاریخ شد و رفت، اما خب به كمك همین گوشی موبایل و اینترنت هم میشد نوشتههایی كه مدام در پست های عارفانه و عاشقانه اینستاگرامی و تلگرامی از آلاحمد و هدایت و گلشیری و دانشور و ... دست به دست می شود را خواند و از دوران معاصر و نویسندههای این روزها هم كم ندانست و كم نشنید!
به خدا خنده دار نیست اگر ندانیم نویسندگانِ به زعم شما بیكار همین كشور اغلب در چه شرایطی زیر تیغ سانسور و تهدید و حبس و اندك مزدی گاه به گاه، باز هم قلم زدند و بیكار ننشستند.
معلوم است كه شما نمی توانید اسم چندتایی از آن ها را به یاد بیاورید، معلوم است كه این سوال شما را می ترساند! معلوم است كه فرار به جلوی فوتبالی تان اینجا هم جواب نمیدهد! این بار فقط یك چاره وجود دارد! كمی كتاب بخوانید آقا! كتاب...