توییت های جشنواره ای
فیلمنگاره های ۳۹

روز چهارم

‏زالاوا می‌خواهد فیلم ژانر وحشت باشد، اما متریالش آنقدر کم است که همان انرژی اولیه‌ای که به تماشاگر منتقل می‌کند را هم هدر می‌دهد. شرم‌آور است که هنوز شب بیست و نهم ۳۲ سال قبل بهترین فیلم ژانر وحشت بعد از انقلاب است.زالاوا می‌خواهد جن‌گیر باشد اما با قر کمر بعید است بشود.

‏مصلحت در بهترین حالت یک شوی تبلیغاتی است که به ضدخودش تبدیل می‌شود.بردن قصه فساد در قوه قضاییه به اول انقلاب فرار از وضعیت اکنون است.بخشش تحمیلی مادر مقتول در پایان هم به جز یک شعار نچسب چیزدیگری به فیلم اضافه نمی‌کند. فیلم سیاسی ساختن ابزاری می‌خواهد که فعلااز دسترس ماخارج است.


روز پنجم

‏روشن ادامه پراکندگی‌های ذهنی روح‌الله_حجازی است، این بار با روایت کمی واضح‌تر.فیلم اما‌ مشکلات فیلم‌های قبلی حجازی را دارد.نگاه آدم‌ها اذیت می‌کند.در کل نگاه از بالایی که کاراکتر را به خودسوزی می‌کشاند نمی‌‌داند در جامعه چه می‌گذرد.نگاه خام حجازی فکر می‌کند جامعه این شکلی است.

‏روزی روزگاری آبادان حکایت داشتن دکمه و دوختن کت است.حمیدرضا_آذرنگ دکمه دژاووی مادر(معتمدآریا) را گرفته و یک کت ۹۰ دقیقه‌ای بی‌روایت برایش دوخته است.فیلمی که می‌توانست نهایتا۲۰ دقیقه‌ای جمع شود،آذرنگ را آنقدرمدهوش ایده حرف زدن موشک عمل نکرده کرده که فیلم کاملا از دست رفته است.

 

روز ششم

‏مامان درست‌ترین فیلم این جشنواره بود. فیلمی شخصیت محور که لحظه‌ای از شخصیتش جدا نمی‌شود و زاویه‌دیدش را از مامان نمی‌گیرد. خط سیر روایت نمایشگر یک مامان عملگراست که به هیچکس حتی پسرانش باج نمی‌دهد. بازی رویا افشار در حد سیمرغ است. ستاره تلویزیون دهه شصت تازه جان گرفته است.


روز هفتم
خط فرضی پی سستی دارد.زن به مرد دروغ گفت و به عروسی خواهرش رفت،اگر دروغ نمی‌گفت بن‌مایه فیلم از کجا قرار بود شکل بگیرد؟ فیلم به شدت کلاهبردار است،و کارگردان سهم بزرگی از مرگ بچه را دارد. فیلمساز باید قلب نداشته باشد که بتواند دختربچه هفت ساله را ابزار تاثیرگذاری روی تماشاگر کند.

گیج‌گاه یک خودنمایی ناشیانه در یک فیلم‌اولی است.چرا واقعا فکر می‌کنیم اگر بازیگران قدیمی و سیاهی‌لشکرها و نقش دویی‌های دهه شصت را جلوی دوربین بیاوریم فیلم بدون قصه نوستالژیک می‌شود.و البته سهم هرویینی که در فیلم جاسازی شده را هم نادیده نمی‌گیریم. گیج‌گاه صرفا عرضه کارگردان است.

 

روز هشتم
یدو محصول سینمای دولتی است که به تماشاگرش اهمیت نمی‌دهد.چرا باید من نگران بز ننه باشم که نمی‌تواند سوار لنج شود. یدو چه چیزی به سینمای جنگ ما اضافه کرده با این شکل پرداخت سرگیجه‌آور و پلان‌های طولانی روی استدی‌کم؟ فیلم روایت لاغری دارد که مجاب نمی‌کند برای ماندن پسر در آبادان.

تی‌تی نه اندازه حجم تمجیدهایش فیلم خوبی است، نه فیلمی است که آن را بشود نادیده گرفت. راستش نمی‌فهمم یک فیلم متوسط چقدر مهم است که ستاره‌باران شود. این را هم خیلی درک نمی‌کنم که فیلم شاعرانه عاشقانه‌ای(!)که فیلمساز با یک برگ کاغذ تماشاگر را سر کار می‌گذارد چه معنی‌ای می‌دهد.

1400/1/20 01:25:28