ددلاین (تاد مک کارتی): شاید تصور طرز فکر یک الاغ برای یک انسان غیرممکن باشد اما کارگردان کهنه کار لهستانی، یرژی اسکولیموفسکی، کار بسیار جالبی ارائه داده است. او در ایئو نشان میدهد که چگونه یک جانور بارکش دنیا را میبیند و حس میکند. اسکولیموفسکی با همکاری مایکل دایمک، فیلمبردار، از تمام ابزارهای بصری استفاده میکند تا چگونگی زندگی موجودی که برخلاف بسیاری از حیوانات دیگر هیچ حرفی برای گفتن ندارد را نمایش دهد. همواره از الاغها نسبت به سایر جانورانی که در مجاورت انسان زندگی میکنند، خواستههای دشوار بیشتری میشود. تا زمانی که آنان از کار می افتند و پس از آن اساساً بی فایده میشوند. همان طور که برای بسیاری از انسانها نیز این گونه است، داستان به این شکل است که انسان ها متولد می شوند و تا زمانی که میتوانند کار میکنند و سپس میمیرند.
هالیوود ریپورتر (جردن مینتزر): ایئو می تواند یک تجربه جذاب باشد. این موضوع تا حد زیادی به دلیل عکاسی خیره کننده و همه جانبه از مایکل دایمک است. اگر فیلمهایی باشند که روی یک صفحه بزرگ در یک سینمای تاریک و با صدای واضح بهتر پخش شوند ، این یکی از آن ها است. اسکولیموفسکی فیلمشناسی بلند و بالا و متنوعی دارد و همیشه به آزمودن مشغول بوده، اما هرگز به اندازه این بار نبوده است. اگر پیامی در پشت ایئو وجود داشته باشد، این است که هنوز با حیوانات - به ویژه خرها - با خشونت فراوان رفتار میشود، در حالی که آنها هستند که میتوانند دنیای ما را به مکانی زیبا تبدیل کنند.
گاردین (پیتر برادشاو): ایئو مشاهده می کند که فروتنی و وقار ذاتی او بالاتر از غرور و طمع انسان است. الاغ بر بی گناهی خود تاکید می کند، اما او در این مورد چه انتخابی دارد؟ یک الاغ بدون معصومیت چگونه رفتار می کند؟ به هر حال او فقط یک حیوان باری است.
این فیلم ما را دعوت می کند تا بپرسیم آیا نسبت دادن این ویژگی ها به ایئو معنادار است یا خیر. حضور ایئو بر روی صفحه نمایش زیرکانه است . این حیوان نقش بازی نمی کند و صرفا خودش است اما شاید ما انسان ها وقتی فکر می کنیم می توانیم خودمان را با هنر بازیگری یا هر هنر دیگری متحول کنیم، خود را فریب میدهیم.