احسان آجورلو
در کشاکش صدق تصویر سامورایی در سینما
بر له و علیه سامورایی

اگر جامعه‌ستیز باشم، گناهانم را می‌بخشی؟ فیلم شمشیر عذاب ( اوکاموتو – 1966) رابطۀ پرتنشِ سامورایی‌ها با اطرافیانشان را مطرح کرده است. البته فارغ از سامورایی‌هایی که همواره در فیلم‌های ژانر سامورایی تصویر می‌شوند. در این فیلم با نوعی از سامورایی مواجه هستیم که در نوع خود یک پدیده در ارتباط با جامعه خود است. سامورایی که نه پایبند به اصول اخلاقی است، نه حتی سبک و شیوه شمشیرزنی مشابه با دیگران دارد. او یک قهرمان منفی با تمام مولفه‌های درام غربی است. اما به صورت کلی سامورایی‌ها عنصری اضافی در جامعه ژاپن نیستند؟ آنان که هیچ گاه در هیچ دسته و مرتبه‌ای از نظام طبقاتی ژاپن دسته بندی نشده‌اند؟ شاید در برخی متون خوانده باشیم که سامورایی‌ها در دسته نخست جامعه بودند، اما معنای تحت لفظی کلمه سابورا پیروی کننده است. سامورایی‌ها اغلب محافظان و جز دارایی فرمانداران نواحی بودند. همچنین آنچه تحت لوای بوشیدو به معنای راه و رسم یا طریقت سامورایی مطرح است ماحصل پس از دوران اوج حضور سامورایی‌ها است. به طور مثال ترکیب سامورایی راستین ماحصل برساخت روایت‌هایی است که ریشه‌ای حقیقی ندارند شاید مانند همین ژانر سامورایی. سامورایی جنگجویی است که نمی‌پذیرد تا دو سرور داشته باشد و برای همین دست به خودکشی می‌زند. البته که حکومت ژاپن در دوره ادو در مقطعی خودکشی را هم ممنوع می‌کند. و آن زمان است که شاهد ظهور رونین‌ها هستیم. سامورایی‌های بدون ارباب! حال تصور کنیم یک سامورایی چه نسبتی با جامعه دارد؟ آیا او حق ندارد یک جامعه ستیز باشد؟ جامعه او را یک نگهبان می‌پندارد و سپس او باید به مرگ خودخواسته ترک کالبد کند ورنه مورد تحقیر جامعه است. بنابراین منطق حکم می‌کند جامعه دشمن همیشگی سامورایی است. اما کدام یک از فیلم‌های سامورایی این موضوعات را مطرح می‌کنند؟

چرا خیلی از جامعه‌ستیزها سرنوشت تلخی دارند؟ چرا مورد تنفر افراد جامعه و اطرافیان قرار می‌گیرند و در نهایت یا خودکشی می‌کنند یا به قتل می‌رسند؟ فکر می‌کنیم آن‌ها چون جامعه‌ستیز هستند، چون ذهنشان یا بدنشان استعدادی مهیب و مهارناپذیر دارد، درگیر خودبینی می‌شوند که آدم‌ها‌ معمولی‌ را با تحقیر نگاه می‌کنند. آن‌ها به چیزهایی می‌اندیشند و کارهایی را به راحتی انجام می‌دهند که برای ما خط قرمز و خلاف عرف و هنجار است، پس راهی نداریم جز آنکه آنان را با صفات بد تقبیح کنیم و ببینیم چطور زندگی‌ و شهرتشان را تباه می‌کنند. اما در اصل این جامعه است که از ترس برملا شدن روابط فاسد خود جامعه‌ستیزها را طرد می‌کند و همین نیز نابودشان می‌کند.

افراد جامعه‌ستیز همواره متهم به پلیدی و بدنامی هستند، در حالی که آنان تنها نمی‌پذیرند که زیر چتر مخفی پستی‌ها و بدی‌های طبیعی‌سازی شده جامعه قرار گیرند. آنان آشکارا اعمالی را انجام می‌دهند که مابقی افراد جامعه در خفی آن کار را می‌کنند، برای همین متهم به بی اخلاقی و ظلم در عیان می‌شوند. آیا آنان نسبت به مابقی جامعه انسان‌های اخلاقی‌تری نیستند؟ حداقل آنان تزویر و ریا را در دستور کار ندارند. فیلم شمشیر عذاب می‌تواند ما را با پرسشی عمیق مواجه کند. در زمانی که جامعه غرق در ظلم و خودخواهی است، آیا پلید خواندن یک جامعه‌ستیز فرار از واقعیت نیست؟

اما سامورایی‌ها محافظان جامعه بودند تا جامعه‌ستیزان و افراد ظالم را از بین ببرند؟ سامورایی‌ها رسته نظامی اربابان در دوره‌های مختلف ژاپن بودند. اما زمانی که یک ارباب دارایی خود را از دست می‌داد، سامورایی‌های وفادار به او رها می‌شدند و منبع درامدی نداشتند. از این رو یا باید مانند فیلم هاراگیری (کوبایاشی – 1962) مرگ شرافتمندانه را می‌پذیرفتند یا با اخاذی و دزدی زندگی می‌کردند و جامعه آنان را سامورایی‌های حقیر می‌پنداشت. آنچه در فیلم‌های سامورایی تصویر می‌شود، همواره چهره‌ای مثبت و باوجدان از سامورایی است. اما در واقع زمانی که قدرت نظامی در دست این عده بود خوش باوری است که از اخاذی و موقعیت‌هایی که از قدرت خود سواستفاده می‌کردند چشم بپوشیم. فیلم شمشیر عذاب شاید تنها فیلمی باشد که چهره‌ای مخوف از یک سامورایی را به عنوان یک قهرمان تصویر می‌کند. قهرمانی که به هیچ شیوه و اصولی که ما با نام طریقت سامورایی می‌شناسیم پایبند نیست و تنها در خدمت خود و عقاید خود است. سامورایی فیلم اوکاموتو تصویری است از جامعه دوران ادو در ژاپن. فیلم از نظر کارگردانی به شدت پیشرو و در دسته بهترین فیلم‌های ژانر از نظر کارگردانی قرار دارد. اگر هفت سامورایی (1954) کوروساوا با ترکیب بندی فوق العاده خود جای خود را در تاریخ سینما پیدا کرده است، شمشیر عذاب با سکانس پایانی خود و قاب‌بندی استادانه اوکاموتو تنها پاسوز نامدار نبودن کارگردان خود شده است. اما آنچه این فیلم را در دسته مهم‌ترین فیلم‌های سامورایی قرار می‌دهد. در کنار تصاویر پرکنتراست، تصاویر بدیع و حرکت دوربین چشم نواز مضمونی است که در محتوا دارد.

فیلم با تصویری از بالای یک کوه آغاز می‌شود. جایی یک پیرمرد دعا می‌کند تا بودا او را به مرگ هدایت کند تا نوه او راحت زندگی کند. بودا نیز بلافاصله دعای مرد را استجابت می‌کند! ریونوسوکه از راه می‌رسد و با شنیدن دعای مرد او را می‌کشد. آیا او یک قهرمان منفی است؟ او تنها یک فرد را به آرزوی خود رساند. اگر پیرمرد آدمی ریاکار و مزور بود و این دعا را تنها برای فریب اذهان کرده بود پس لایق بدترین قصاص است. از هر روی مرگ برای او مناسب بود. ریونوسوکه منش و عقیده‌ای چنین ساده دارد. در ادامه همین منش را درباره همسر بوجونو نیز به کار می‌گیرد و در تمام امور خود. حال در این بین مردم و حتی پدرش او را انسانی شیطانی می‌خوانند؟ آیا به واقع او مانند فاوست روحش را به شیطان فروخته است؟ تمام افراد فیلم از او وحشت دارند و آرزوی مرگ وی را دارند. ریونوسوکه تنها آینه‌ای است در برابر وضعیت جامعه خود.

ریونوسوکه تسوکو نمی‌میرد. حتی اوکاموتو در مقام کارگردان هم دلش نمی‌آید پیرنگ انتقام را کامل کند و تصویر در پایان فیلم بر روی چهره وی ثابت می‌ماند. او از ریونوسکه یک قهرمان می‌سازد. ریونوسوکه به مانند کالیگولا، جان دو، جوکر، شرلوک هولمز و ریک سانچز یک جامعه ستیز تمام عیار است، یک سامورایی که نه اسیر کلیشه‌های اخلاقی پیش‌پاافتاده است، نه خود را در موقعیت دراماتیک قرار می‌دهد. او به اندازه‌ کافی با محیط پیرامون خود ناهمگون است تا سرنوشتش برای ما قابل تامل باشد. این هم یکی دیگر از شاخصه‌های افراد جامعه ستیز است. او تنها روح خود را با واقعیت زمانه خود منطبق کرده است. اما مابقی افراد  از پذیرش واقعیت جامعه هراسان هستند. همین باعث می‌شود او را به عنوان یک انسان پلید طرد کنند. اما در روزگار خیانت‌ها و دنائت‌های پیاپی او تنها یک سامورایی ماهر است که عقاید جامعه ستیزانه خود را دارد. آیا نباید در چنین روزگاری که جامعه غرق در تزویر، خیانت و پستی است جامعه ستیز بود؟  

حال به ژانر سامورایی بپردازیم. چرا فیلم‌های سامورایی همواره چهره‌ای مثبت از قهرمانان خود ارائه می‌دهند؟ سامورایی‌ها نه راه و رسم اخلاقی و مدونی داشتند، نه مورد پذیرش جامعه قرار می‌گرفتند. آنان تنها ابزاری برای جنگ بودند. تکنسین‌هایی که با مهارت کار خود را انجام می‌دهند. در نهایت نیز جامعه از آنان برای خاطر همین مهارت وحشت دارد و از سر وحشت به آنان احترام می‌گذارد. اما در باطن از آنان متنفر است. اما فیلم‌های ژاپنی سامورایی‌ها را ناجی مردم نشان می‌دهد. هفت سامورایی  نمونه مثال خوبی برای این عقیده است. هفت سامورایی داستان دفاع هفت سامورایی از یک روستا در برابر راهزن‌هاست. در ازای مبلغی که به آنان پرداخت شده است. اما این سامورایی‌ها هیچ اربابی ندارند، باید با هاراگیری خودکشی می‌کردند اما به هر دلیل (قوانین حکومتی یا ترس!) آن را انجام ندادند. پس در جامعه جایگاه پیشین را ندارند. مردم روستا نیز تنها برای دفع مفسده به آنان روی آورده ورنه جایگاهی برای آنان قائل نیست. همچنین فیلم یوجیمبو ( کوروساوا – 1961) نیز بر همین روایت استوار است. سامورایی بی اربابی که قهرمان تصویر می‌شود. در بین فیلم‌های سامورایی شاید شمشیر عذاب تنها فیلمی باشد که تصویری واقعی از یک سامورایی را ارائه می‌دهد. یک انسان که در تنهایی خود غرق است و با جامعه هیچ نسبتی ندارد. این تنهایی سامورایی مضمونی است که کمتر در ژانر سامورایی به آن پرداخت می‌شود. در حالی که تنهایی سامورایی یکی از مولفه‌های اصلی ژانر است.مانند همان تنهایی که کلانتر یا راهزن ژانر وسترن دارد. اما این تنهایی هیچ گاه مورد کنکاش قرار نمی‌گیرد. در حالی که شمشیر عذاب این تنهایی را زیر ذره بین قرار می‌دهد .

1400/10/15 16:55:48