علیرضا مجمع
اسکار 2023: در جبهه غرب خبری نیست(ادوارد برگر)
بدشانس ها

پاول، سرباز آلمانی در آستانه شکست در گودالی گیر افتاده است و همزمان سرباز دشمن در گودال است. اگر صدایی دربیاید او کشته می‌شود، پس به سمتش می‌رود و کارد را به قلب و شکمش فرو می‌کند. سرباز دشمن در آستانه جان دادن است، هیچ حرکتی نمی‌تواند بکند. عقب می‌نشیند تا سرباز جان بدهد. اما دقیقه‌ای نگذشته که انگار پشیمان شده از حرکتش، به سمت سرباز برمی‌گردد که خرخر می‌کند و در آخرین لحظه‌هاست. سعی می‌کند او را نجات بدهد اما کار از کار گذشته. تمام. دست می‌کند به لباسش و مدارکش را در‌می‌آورد و عکس زن و بچه‌اش را می‌بیند؛ می‌شکند. دوربین عمود بر دو سرباز زنده و مرده که هر دو به آسمان نگاه می‌کنند. اگر قرار باشد یک قاب از این فیلم را انتخاب کنم همین قاب است. نشانه‌ای تقدیری از دو جبهه که هر دو بدشانس هستند. سربازان جنگ همگی بدشانسند. چه در اردوی خودی چه اردوی دشمن، چه آلمانی باشی چه فرانسوی، چه عراقی چه ایرانی. شانس ندارد کسی که در زمانه جنگ نوبت رفتنش می‌شود. و سربازان فیلم در جبهه غرب خبری نیست (ادوارد برگر) همه از این جنسند. فیلم به این نقطه می‌زند، که از انبوه سربازانی که به جنگ جهانی اول رفتند در یک دوره 4 ساله سه میلیون نفر کشته شدند بی آنکه نتیجه قابل درکی نصیب طرفین شود. فیلم قرار نیست سه میلیون کشته را نشان دهد، اما روی یک چیز تاکید دارد و آن سهل شدن مرگ در آوردگاه عبث جنگ است. تیرهایی که شلیک می‌شود، نارنجک‌هایی که در سنگرها منفجر می‌شود، سرنیزه‌هایی که به بدن سربازان می‌رود، و حتی تیری شانسی که به اندازه یک انگشت فقط سوراخ می‌کند اما همان هم به کبد می‌خورد و خون سیاه می‌آید و کار را یکسره می‌کند. مرگ چقدر نزدیک است این وقت‌ها. و چقدر می‌شود کاریکاتور. انگار داخل یک بازی هستیم که بعد از تمام شدنش، همه از جایشان بلند می‌شوند و انگار اتفاقی نیفتاده است. در جبهه غرب خبری نیست قبح مرگ ریخته است. مثل وسترن اسپاگتی نیست که تیرها آدم‌های کاغذی را روی زمین پخش می‌کند، اما مرگ در فیلم ادوارد برگر آنچنان مسئله فیلمساز نیست. او به تقدیر بیشتر نگاه دارد، تا مرگ. مرگ را راحت می‌گیرد، اما تقدیر آدم‌ها را سخت تصویر می‌کند. آدم‌های در جبه غرب خبری نیست دیگر آن آدم‌های سابق نمی‌شوند، جنگ از نها آدم‌های دیگری ساخته است. این خاصیت هر جنگی است.

1401/12/27 16:40:46