«تنها چیزی که زنان رنگینپوست را از سایرین جدا می کند وجود فرصتهاست؛ شما نمی توانید برای نقشی که وجود ندارد جایزه بگیرید.» این جمله ها را وایولا دیویس در سخنرانی معروف خود بعد از دریافت امیِ تاریخسازش گفت. زمانی که موفق شد اولین زن سیاهپوستی باشد که جایزه مهم امی در شاخه بهترین بازیگر نقش اول زن را تصاحب میکند. هنرمندی که سالها با سرسختی و تکیه بر استعدادش توانست در برابر سیستم تکنژادی و سرکوبگر هالیوود مقاومت کند و در بالاترین سطح این صنعت به فعالیت بپردازد. به طوری که نقشآفرینی اخیر او آنقدر قابل توجه بود که نامش را در فهرست نهایی نامزدهای اسکار قرار دهد.
پیشینه تئاتری و بازی برونگرایانه
این بازیگر آمریکایی فعالیت هنری خود را با تئاتر آغاز کرد و در مدت زمان کمی به موفقیت رسید. کسب جایزه تونی (معادل جایزه ی اسکار در تئاتر) در سال ۲۰۰۱ مزد زحمات او بود. بعد از آن دیویس بخت خود را در سینما امتحان کرد اما چیزی به جز نقشهای جزئی نصیبش نشد. او در فیلم های کیت و لئوپولد (جیمز منگولد /۲۰۰۱)، دور از بهشت (تاد هینز /۲۰۰۲) و سولاریس (استیون سودربرگ / ۲۰۰۲) در نقشهای فرعی ظاهر شد و در سالهای بعد نیز برای بهدست آوردن جایگاهی بهتر در هالیوود به فعالیتش ادامه داد. سرانجام این تلاشها به ثمر نشست و بازی او در فیلم تردید (جان پاتریک شنلی /۲۰۰۸) دیده شد و با اینکه نقش کوتاهی در این فیلم پربازیگر داشت توانست قدرت بازی برونگرایانهاش را نشان دهد و اولین نامزدی اسکارِ کارنامهاش را در شاخه بازیگر مکمل بدست آورد.
نقش مهم دیگری که توجه اهالی هنر را دوباره به او جلب کرد مربوط به فیلم خدمتکار (تیت تیلور /۲۰۱۱) بود که علاوه بر کسب جوایز بسیار منجر به دومین نامزدی اسکار برای او شد که در واقع اولین نامزدی در شاخه بهترین نقش اصلی زن محسوب میشد. دیویس که در سالهای ابتدایی زندگی طعم تلخ تبعیضنژادی را چشیده بود در این فیلم به خوبی توانست رنج یک خدمتکار سیاهپوست را منتقل کند. جنس بازی دیویس به گونه ای بود که مخاطب سریعا با اون همزاتپنداری میکرد و در احساساتش شریک میشد. در اصل میتوان رمز هنرنماییِ برونیاش را بزرگنمایی کردن در عین مصنوعی نبودن دانست.
جوایز رکوردشکن
اوج این توانایی در سریال چگونه از مجازات قتل فرار کنیم (پیتر نواک/۲۰۲۰-۲۰۱۴) محقق شد. او که در این سریال نقش یک وکیل مدافع جنایی بنام آنالیس کیتینگ را دارد، یک بازی تماشایی ارائه میدهد و هر دو طیفِ شخصیتی کاراکترش-وکیلی مقتدر و زبردست و در عین حال انسانی متزلزل و وابسته-را استادانه به نمایش میگذارد. او قادر به نمایش تمام احساساتیست که شخصیتش تجربه میکند؛ فرقی ندارد که این احساسات مربوط به تحکم و قدرتنمایی در یک درگیری لفظی با قاضی باشند یا نماینگر چهره درهم شکسته و گریان او حین یک فروپاشی عصبی. هنرنمایی او در این نقش به خوبی دیده شد و در سال ۲۰۱۵ موفق به دریافت جایزه امی برای آن شد.
دیویس در این سالها از سینمای تجاری غافل نبود و در فیلمهای متعددی از جمله جوخه خودکشی (دیوید آیر /۲۰۱۶) به ایفای نقش پرداخت. او همچنین فعالیت در تئاتر را ترک نکرد و سرانجام برای بازی در نسخه سینمایی یکی از نمایشهای تئاتری خود یعنی فیلم حصارها (دنزل واشنگتن /۲۰۱۶) موفق به دریافت اسکار نقش مکمل شد. نقشی آمیخته از زنانِ دردمند و مهربانی که طی این سالها بازی کرده بود. در سالهای بعد کمی از چالشها فاصله گرفت و در فیلم بیوهها (استیو مککویین /۲۰۱۸) نقشش در سریال را بهعنوان زن ساهپوستِ سرکش و قدرتمند تکرار کرد. تا اینکه در سال گذشته با یک نقش عجیب و دور از انتظار در فیلم بلک باتمِ ما رِینی (جورج سی.ولف/۲۰۲۰) به محافل سینمایی برگشت و در نهایت جزء پنج نامزد نهایی جوایز اسکار در شاخه بهترین بازیگر نقش اصلی قرار گرفت.
وایولا دیویس به تنهایی رکوردهای بیشماری را در حوزه فعالیت رنگینپوستان در سینما به ثبت رسانده است از جمله اینکه با چهار نامزدی اسکار، تبدیل به اولین بازیگر زن سیاهپوستی شد که بیشترین تعداد نامزدی را در کل تاریخ جوایز آکادمی دارد. البته مهمترین آنها مربوط به تاج سهگانه بازیگری (برنده جوایز تونی، امی و اسکار) است که او جوانترین بازیگر و اولین سیاهپوستیست که به این عنوان نائل شد. از طرفی نام او در فهرست صد نفره بانفوذترین افراد جهان در سال های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۷ دیده میشود. همچنین در سال ۲۰۲۰ مدرک دکترای افتخاری هنرهای زیبا را از دانشگاه ایندیانا دریافت کرده است. از برنامههای آینده دیویس بازی در مجموعه ی بانوی اول و نقشآفرینی در قامت شخصیت میشل اوباما بانوی اول سابق آمریکا است.
بلک باتمِ ما رِینی: ترکیب موسیقی و احترام
فیلم اخیر او بلک باتمِ ما رِینی روایتگر یک روز از زندگی ما رِینی، خواننده سبک بلوز در دهه ۲۰ میلادی در شهر شیکاگوی آمریکاست. زمانی که با وجود منسوخ شدن قوانین ضد سیاهپوستان، اجتماع سفیدپوست از پذیرش آنها خودداری میکرد و نگاه جامعه به آنها از موضع برتر بود. در این بین موسیقی بلوز که برآمده از فرهنگ سیاهان بود و به نوعی نماینده موسیقایی آنها به شمار میرفت توسط سفیدپوستان کشف شده بود و تهیه کنندگان در عطش درآمدزایی از آن بودند. ما رِینی این موضوع را میدانست و مصمم بود که جلوی چنین سواستفادههایی را بگیرد. او بیشتر از شهرت به دنبال احترام بود.
وایولا دیویس برای رسیدن به ظاهر مناسب این نقش علاوه بر گریم بسیار سنگین، اضافهوزن قابل توجهی را نیز متحمل شد. او با فضای تئاترگونه اثر غریبه نبوده و به راحتی صحنه را از آن خود میکند. با اینکه چنین نقشی پتانسیل غلوکردن بازیگر و درشتنماییِ آزاردهنده او را دارد اما دیویس که در بازی شخصیتهای دو وجهی تجربه بالایی دارد هر دو طیف قدرت و ضعف ما رِینی را کامل و باورپذیرانه اجرا میکند. دیالوگهای رئیس مآبانهاش در نگاه مخاطب متظاهرانه به نظر نمیرسد و در نگاهش به سفیدپوستانِ نژاپرست مخلوطی از خشم، ترس، بیزاری و بیشتر از آنها خودباوری به طرز ملموسی قابل مشاهده است. در نهایت دیویس ثابت کرد که میتوان رنج را به هنر تبدیل کرد و به همان هنر نیز برای بیان رنج ها متوسل شد.