احسان آجورلو
اسکار 2023 : همه چیز، همه جا ، به یکباره (دنیل کوان)
این یک فیلم پست مدرن نیست !

« طی چند دهه‌ی گذشته، پست‌مدرنیسم، درمقامِ پدیده‌ای تاریخی و فرهنگی، موضوعی محوری در مباحث فرهنگی و تاریخی آکادمیک بوده است. تا حدودی به‌دلیل ماهیت اسرارآمیز این مباحث، پدیده‌ی پست‌مدرنیسم به پیچیدگی و غیر قابل فهم بودن معروف شده و قطعا نمی‌توان کتمان کرد که درک برخی سازمایه‌های اندیشه‌ی پست‌مدرن برای افراد معمولی اندکی دشوار است. زیرا برخلاف قواعدِ به‌اصطلاح «فهم همگانی»  عمل می‌کنند. مسئله‌ی دیگر این‌که منتقدان آکادمیک برای توضیح پدیده‌ی پست‌مدرنیسم در سینما از فیلم‌های خاصی استفاده می‌کنند که گاهی دشوار و پیچیده‌اند، هرچند بیشتر نظریه‌های پست‌مدرنیستی حاکی از آن‌اند که پست‌مدرنیسم پدیده‌ای فراگیر و گسترده است که تقریباً بر تک‌تک ساحت‌های تولید فرهنگی معاصر اثر گذاشته است» نوشته بالا از کتاب هالیوود پست مدرن است. کتابی که در تلاش است تا با کنار هم قرار دادن مولفه‌های پراکنده و صد البته ساختار ناپذیر پست مدرن به یک شمای کلی از وضعیت پست مدرن در سینما دست یابد. وضعیت پسامدرن همانطور که اشاره شد وضعیتی است که در تعریف و ساختار نمی‌گنجد. فرار از مرکزیت گرایی و دست یابی به معنایی مشخص از خاصیت‌های وضعیتی است که دائم در حال فروپاشی و ساختن توامان است. فیلسوف‌ها و نظریه پردازان این حوزه نیز به علت توضیح همین بی سامانی به دشوار نویسی  و سخت خوانی متهم می‌شوند. البته این دشوار نویسی راه بر فهم اشتباه نیز باز می‌گذارد و بسیاری را به این وهم دچار می‌سازد که پست مدرنیه را فهم کرده‌اند. در حالی که نظریه‌پردازان آن نیز چنین ادعایی ندارند! ورود این واژه به سینما با فیلم بتمن (تیم برتون / 1989) بود. جایی که پیتر دولن در نقدی این واژه به این فیلم اطلاق کرد. حالا امسال فیلم همه چیز، همه جا، به یکباره (دنیل کوان / 2022) بار دیگر بحث‌ها بر سر سینمای پست مدرن را داغ کرده است. فیلمی که از یک التقاط ژانری تمام عیار بهره می‌برد و تا جایی که توانسته در فرم خود به دنبال واسازی بوده است. البته توجه و تمرکز بیش از اندازه نویسنده و کارگردان اثر بر این موضوع که فیلم حتما در دایره پست مدرن جا بگیرد خود بدل به نقض خود شده است. زمانی که هدف ساختن فیلمی پست مدرن باشد به نوعی خود پست مدرنیته را مرکز انگاری کرده است در حالی که در وضعیت پست مدرن هیچ مرکز ثابتی وجود ندارد و بازی حاشیه و مرکز باعث می‌شود اثر در هر لحظه فرم و مضمون عوض کند. از این نظر اگر در فرم دائم در حال تغییر و گریز هستیم اما در مضمون از ابتدا تا انتها با یک مرکزیت تمام رو به رو هستیم که اصرار دارد پست مدرن باشد. شاید در مقام مضمون‌های پست مدرن فیلم‌های کریستوفر نولان مانند اینتراستلار (2014) یا تلقین (2011) نمونه خوبی برای ارجاع باشند. نمونه‌های خود ارجاع که مضمون را دچار یک مرکز گریزی و صد البته مخاطب را دچار یک سردرگمی می‌کند. در حالی که همه چیز، همه جا، به یکباره در مضمون مخاطب را سردرگم نمی‌کند. داستان را راحت روایت می‌کند و حتی در مضمون داستان نیز به دنبال یک مرکزیت برای رهایی از جهان‌های موازی است. به نوعی یک واپسگرایی در خود مضمون پست مدرن. در فرم نیز فیلم تا حدودی تلاش دارد دنباله رو فیلم کیل بیل ( تارانتینو / 2003) باشد.که البته در این زمینه موفقیتی کسب نمی‌کند. هجو ژانرهای مختلف از اکشن‌های شرق‌آسیایی تا فیلم‌های پورن غربی زیر سایه یک ماجرای علمی-تخیلی و اجتماعی. در این بین به طور حتم از ارجاع‌های تاریخ سینما هم نظیر فیلم 2001: یک ادیسه فضایی ( استنلی کوبریک / 1968) استفاده می‌کند. که البته اگر بیشتر به مضمون همین فیلم دقت می‌کرد دستمایه بهتری برای وضعیت پست مدرن در مضمون داستان می‌توانست بیابد. شاید بهتر باشد به جمله اسپینوزا بازگردیم که گفت « جهل دلیل نیست! » منظور اسپینوزا آن بود که نباید آنچه از متنی را که نمی‌فهمیم پاک کنیم یا جای آن را با چیز دیگری پر کنیم. شاید دلیل بهتری برای پست مدرن خواندن فیلمی جز التقاط ژانری باید جست. به طور مثال فرمی مدرن که در مضمون خود امری پست مدرن را تداعی می‌کند مانند فیلم عشق( میشائیل هانکه /2012). زیرا پست مدرنیته در تمام ارکان به دنبال بازی دادن مرکزیت و غلبه حاشیه بر مرکز به صورت توامان است. پست مدرنیته اجازه نمی‌دهد یک متن ساختار دقیق و مدونی بیابد. دقیقا مانند همین متن که مضمون خود را به درستی نتوانست منتقل کند.

1401/12/27 15:49:00