جاسپر شارپ
با فیلم جدید گودزیلا و اکران فیلم بعد از ظهر پاییزی(1962) یاسوجیرو اوزو در یک روز، مخاطبین انگلیسی با انتخابی قدیمی که سالهاست در سینمای ژاپن قدمت دارد روبرو شدهاند: سینمای انسانگرای هنری یا سینمای اکشن و بدنه؟
بیش از شصت سال از موفقیت فیلم راشومون (1950) آکیرا کوروساوا در جشنواره فیلم ونیز میگذرد، فیلمی که آغازگر عصر طلایی سینمای ژاپن بود. با این وجود، در حالیکه بسیاری از منتقدان غربی سیلی از تعریف و تمجیدهایشان را نثار آثار بزرگان کشور میکردند، فیلمهای کنجی میزوگوچی و یاسوجیرو اوزو، برای بسیاری از مخاطبان عام سینما، گویی از سیارهای دیگر آمده بود. روزنهای که این فیلمها به سوی سرزمین اعجابآور آن نوع سینما برای خود باز کرده بودند راه خودش را از فیلمهای تلویزیونی و فیلمهای تجاری که ویژگیشان دوبله و تدوین دوباره فیلم های هیولایی یا فیلمهایی با موضوعات اروتیک بود، جدا کرده بودند.
میتوان به راحتی از این موضوع چشمپوشی کرد که درست زمانی که در انجمن ملی فیلم و تئاتر انگلیس نمایش آثار کوروساوا و اوزو برگزار می شد، در سوهو آثار عجیب و کمتر دیده شدهای چون حمام هارم (1958) اثر کیگو کیمورا، دختر پشت بار (1960) اثر تستورو اونو، تنِ برهنه (1965) اثر کان موکای یا پرتره پرشور (1968) اثر تن لیدا از سرزمین خورشید تابان به نمایش در آمد.
پیت تامبز در نوشتهای که در سال 1998 در معرفی کتاب موندو ماکابرو: سینمای عجیب و شگفتانگیز سراسر دنیا نوشت که شما با دیدن فیلمهای اکشن، ترسناک، سینمای جنسی و فیلمهای هیولایی یک کشور می توانید چیزهای بیشتری نسبت به سینمای هنری آن کشور یاد بگیرید، سینمای هنریای که تقریبا در همهجای دنیا از یک سبک پیروی میکند، علاوه بر این موج نوی فرانسه و نئورئالیست ایتالیا همچنان برتری خودشان را دارند.
امروزه، مرز بین یک فرد بیسواد و یک فرد روشنفکر کمتر مشخص میشود. با این وجود با صنعتی بزرگ و پیچیده و کمی بیگانه مثل سینمای ژاپن، اختلاف بین مفهوم و هدف مورد نظر فیلمسازها و تعبیر مخاطبان برون مرزی یک فیلم اغلب مبهم است.
این همان چهرهی فریبکاری است که نقش بزرگی را در دلبستگی ماندگار در سینمای ژاپن بازی میکند، و با ساختن دوباره نسخه ژاپنی از فیلمهای هالیوودی هیولایی و گودزیلا که ساخته گرث ایوان است و اکران آنها در سینماهای انگلیس همزمان با پخش دوباره BFI از یک بعد از ظهر پاییزی که فیلمی از ژاپنی ترین فیلمساز دنیا، یاسوجیرو اوزو است، به نظر میرسد که زمان خوبی برای مقایسهی دو سبک رایج قابل رقابت است: سبک هنری در مقابل سینمای بدنه.
به این ترتیب از سینمای این سالها میگذریم تا بتوانیم ارزیابی منتقدانهای در مورد عنوانهای پوپولیستیای که در غرب نشان داده میشود انجام دهیم برای اینکه مخاطبان سینما در ژاپن بتوانند این فرصت را داشته باشند که بین فیلمهای معروف و فیلمهای کمتر شناختهشده ای که در یک زمان روی پرده هستند چیزی را انتخاب کنند. و امیدواریم که با این کار بتوانیم این سوال را مطرح کنیم که آیا سایهی یک مارمولک غول پیکر که با یک انفجار اتمی بیدار شده است میتواند از فیلم یک بعد از ظهر پاییزی بلندتر باشد یا نه.
دونالد ریچی یکی از طرفداران سینمای ژاپن، عنوان میکند که چطور استودیوهای شوچیکو، زمانی که غرب اشتیاق زیادی نسبت به سینمای ژاپن نشان داده بود از تبلیغ کارهای گرانقدرترین کارگردانشان در فستیوالهای برون مرزی سر باز زدند و ادعا کردند که این فیلمها برای اینکه توسط خارجیها فهمیده شوند "خیلی ژاپنی" هستند. با اینحال خود ریچی اشاره میکند که هنوز چیزی جهانیتر از پرترههای صمیمی یک خانوادهی پویای ژاپنی که اوزو متخصص نشاندادنش بود، وجود ندارد.
پایه اولیه فیلم داستان توکیو (1953/ یاسوجیرو اوزو) - که در مورد زوج سالخوردهای است که برای ملاقات فرزندانشان به شهر بزرگی میروند و متوجه میشوند که آنها آنقدر با شغل و اطرافیانشان سرگرم هستند که وقتی برای آنها ندارند- نمونهای است از به تصویر کشیدن شکافی در تفاهم بین نسلها که مورد بسیار آشنایی نیز در کل دنیاست.
با این وجود ممکن بود این کمپانیها مزیتهایی هم داشته باشند: وقتی که فیلم تبدیل به اولین فیلمی شد که از اوزو که در بیرون مرزها به نمایش درآمده بود و با اینکه برنده جایزه ساترلند در انجمن ملی تئاتر و فیلم لندن در سال 1958 شد، پائول روثا، مستندساز و منتقد، فیلم را با برچسب قدیمی و کسل کننده رد کرد.
مفهوم ویژگی موجودات کلاسیک ایشیرو هوندا بسیار مشهور است: یک سوسمار ماقبل تاریخی غول پیکر که یک آزمایش اتمی در اقیانوس او را از خواب ابدی بیدار کرده است. افسانه هوندا بر اساس یک تراژدی واقعی در جزیره بیکینی به تاریخ اول مارس 1954 ساخته شده است، وقتی که خدمه یک قایق ماهیگیری ژاپنی در معرض سطوح مهلکی از تشعشعات ناشی از آزمایش هستهای آمریکایی قرار گرفتند. هیولای غولپیکر هوندا تحت تاثیر پخش دوباره کینگ کونگ (1933- مریان کوپر و ارنست بی. شودزاک) که همان سال در سینماها حضور داشت قرار گرفته بود.
تا به امروز، این فیلم بسیار قویتر از دنبالههای متعدد، بازسازیها و نمونههای مختلف کایجو ایگا (فیلم هیولای غولپیکر) که دنبالهروی نسخه اصلی ظهور لویاتان بود، ظاهر شده است.
با این وجود، مدتی طول میکشد تا مخاطبان برون مرزی بتوانند شانس دیدن شاهکار دست نخورده هوندا را داشته باشند، نسخه دوبله شده ابتدا در غرب پخش شد و در سال 1956 عرضه شد. این نسخه با پلانهای جدیدی که خبرنگار آمریکایی، ریموند بر که در حال پوشش خبر در امریکا بود دوباره ادیت شد.
بوسلی کراثر در مورد این گودزیلای رام شدنی که پادشاه همه هیولاها بود در نیویورک تایم از فیلم با عنوان فیلمی "وحشتناک افتضاح" نام برد که سعی در نشان دادن مینیاتوری از یک دایناسور ساخته شده از پلاستیک داشت و ارزش همه آن ساختمانهای اسباببازی و قطارهای الکترونیکی را حدود 20 دلار تخمین زد. با این حال داستان توکیو امروزه یکی از کلاسیکهای استاندارد در سینمای جهان به حساب میآید و همچنان در نظرسنجیهای منتقدین داخل و خارج از ژاپن در صدر جدول قرار دارد. با اینحال میتوان استدلال کرد که فیلم اوزو در زمان پخشش، فیلمی ژانر محور بود و به محور ثابت درامهای خانوادگیای تبدیل شده بود که اوزو در آنها تخصص داشت. با این حال منصفانه است که بگوییم، نسخه آمریکایی از گودزیلای اصلی با تمام خطاهایش، بالاترین میزان تماشاگر را در اختیار سینمای ژاپن قرار داد. نسل بسیار زیادی از مخاطبان سینما با مردانی در لباسهای لاستیکی که از بند این جانور رها میشدند، بزرگ شدند. البته که فیلم بعد از شصت سال نظرسنجی و حق رای همچنان در راه خودش ثابت قدم است. نسخه جدید گرث ایوان، بعد از نسخه رولاند امریچ که در سال 1998 مورد تمسخر همگان قرار گرفت، دومین اقتباس با بودجه بسیار عظیم در دهههای اخیر است. بنابراین با توجه به برخورد این دو سبک با یکدیگر باید گفت بله، این همان سوسمار غولپیکری است که بلندترین دم دنیا را دارد، حتی اگر اوزو فیلمهای بهتری بسازد.