به بهانه انتشار فصل پنجم انیمیشن دوبعدی ریک و مورتی
افسانه یک تبهکار نابغه دوست داشتنی

ریک و مورتی مانند یک سیاه چاله است. شما را به درون خود می‌کشد و دیگر رهایتان نمی‌کند. هر اتفاقی که به ذهن‌تان خطور نمی‌کند را برایتان تدارک می‌بیند، تمام تصوراتتان از علم، هنر، سیاست و انسانیت را به چالش می‌کشد و در نهایت در جایی که می‌دانید نباید نقطه پایان باشد و هنوز از ماجرا سیراب نشده‌اید شما را رها می‌کند، دقیقا مانند ریک که همواره قبل از نقطه اوج به همه چیز خاتمه می‌دهد. با تمام این تفاسیر نه اینکه قابل نقد کردن نباشد اما آنقدر دقیق، با نشاط و صد البته گزنده است که دوست ندارید هیچ وقت تمام شود. یک پدر بزرگ ابر نابغه الکلی که جنایت‌کارترین موجود بین کهکشان‌ها است به همراه نوه نوجوان سوپر خنگ خود در هر اپیزود به دنبال انجام مأموریتی در بُعد یا سیاره‌ای دیگر و یا واقعیتی موازی هستند. در کنار این مأموریت‌های میان بُعدی، ریک و مورتی درگیر مأموریتی سخت‌تر و صد البته احمقانه‌تر هم هستند که همان زندگی اجتماعی و ایفای نقش پدربزرگ  و فرزند در خانواده است، شاید با چاشنی این طعنه که روابط اجتماعی-انسانی حتی از سفر به فضا و حرکت بین ابعاد فیزیکی و به طور کلی هرگونه مسئله علمی دشوارتر و پیچیده‌تر است. آنچه که پیشتر در کارتون‌های سریالی نظیر دونده جاده و گربه‌سگ به صورت خیلی کم‌رنگ شاهد بودیم در ریک و مورتی وجهی پررنگ به خود گرفته است. این وجه شاید در فصل اول مجموعه آنچنان نظر را جلب نکند، اما از فصل دوم به هدف اصلی و فلسفی سریال بدل می‌شود. به همین دلیل نیز ریک و مورتی را به سریالی با درجه سنی بزرگسال تبدیل می‌کند و البته برای بخشیدن غنای بیشتر به این هدف ریک و مورتی حتی مخاطب خود را قشری خاص از بزرگسالان نیز برمی‌گزیند. به طور حتم تماشای ریک و مورتی برای مخاطبی که اطلاعاتی از برخی فیلم‌ها و داستان‌های ادبی ندارد یا نظریه‌های مهم و مشهور فیزیکی را نمی‌داند بسیار دشوار است. هر چند هر اپیزود سریال درباره موضوعی متفاوت است اما هر اپیزود به شکلی ماهرانه به یک فیلم، داستان یا نظریه فیزیکی ارجاع می‌دهد. در کنار این ارجاع‌های ماجراجویانه آنچه به شکل ظریفی حضور دارد ارتباط موضوع به خانواده است. دردسرهای ریک در مواجه با بث دخترش از یک سو و مواجه با داماد خود جری که معقول‌ترین فرد داستان است از سوی دیگر خود بستر ساز روایت‌های طنزآمیز دیگری است. جری با توجه به اینکه معقول‌ترین رفتار و واکنش‌ها را از خود نشان می‌دهد که بسیار به آدم‌های معمول در زندگی عادی شبیه است اما همواره تحقیرشده‌ترین فرد داستان است. مگر می‌شود در جهان پر آشوب ریک و مورتی رفتاری معمول داشت و ارزش‌های معمول را رعایت کرد. ارزش‌هایی که ایدئولوژی‌های برساخته رسانه‌ای آنان را به جهانیان تحمیل می‌کنند؟

این مهم‌تری وجه سریال ریک و مورتی است. وجهی که با کلیت امر آموزش مقابله می‌کند. در سراسر قسمت‌ها و در تمام فصل‌ها ریک به طرق مختلف سیستم آموزش جهانی را به سخره می‌گیرد و تعالیم آن را بیهوده و مسخره می‌داند. از طرفی به همان اندازه سیستم رسانه‌ای را هم سرکوب می‌کند و تلویزیون را عاملی حوصله‌سر بر می‌داند و مدرسه را مهم‌ترین کشتارگاه ایده‌ها و استعدادها معرفی می‌کند. در این مسیر به کاخ سفید هم رحم نمی‌کند و چندین مرتبه ریاست جمهوری را هم به سخره می‌گیرد. اما مهم‌ترین گامی که ریک و مورتی برای مخاطب برمی‌دارد نفوذ به ایدئولوژی‌های سیاست است. واژه تروریست آنقدر در سریال استفاده می‌شود که جایی خود ریک می‌گوید « این واژه دیگر معنایی ندارد چون به همه اطلاق می‌شود». همچنین به فرهنگ سازی سیاسی نیز حمله می‌کند و اسرائیل هم رحم نمی‌کند و نیش گزنده‌ای به یهودی‌ها می‌زند. ریک و مورتی خود را دشمن هر گونه ایدئولوژی سیاسی افراطی و حاکمیت محور معرفی می‌کند. کافیست به یادآوریم سریال چگونه آغاز شد. ریک می‌خواست تمام دنیا را منفجر کند و جهان دیگری را از نو بسازد. ریک تن به هیچ ایدئولوژی نمی‌دهد و بی رحمانه و بدون مماشات تمام کنترل کنندگان رسانه‌ها و سیاست را به میدان می‌طلبد و بدون کوچک‌ترین رحمی آنان را از پیش رو برمی‌دارد. حتی به حامیان محیط زیست و گیاه خواران هم نیشی گزنده می‌زند و چنان آنان را به سخره می‌گیرد که نمی‌توان تا حدود زیادی موافق او نبود. ریک و مورتی چیزی را به مخاطب می‌دهد که اصالت درونی نام دارد. ریک و مورتی تلاش می‌کند فریاد بزند تن به هیچ ایدئولوژی و سیاست‌گذاری ندهید و در تمام لحظات زندگی خودتان تصمیم بگیرید و از تصمیم خودتان لذت ببرید، زیرا ایدئولوژی‌ها و هنجارهای اجتماعی تنها مانند طناب دست و پاگیر شما هستند و اجازه نمی‌دهند شما زندگی را درک کنید. به قول ریک هنجارها و ارگان‌ها افراد را تبدیل به ربات‌های تحت انقیاد خود می‌کنند که برای پیشبرد اهداف آنان حتی جان خود را هم فدا کنند. آنچه یک انسان را در مقام انسان قرار می‌دهد نه پیروی برده‌وار از قواعد هنجارها و ایدئولوژی‌ها بلکه اتکا به لحظه باوری و اصالت وجودی خود است. برای همین است که ریک یکی از دوست داشتنی‌ترین شخصیت‌های دراماتیک قرن بیست و یکم است. یک تبهکار دوست داشتنی. از این نظر ریک رقیبی سرسخت برای جوکر محسوب می‌شود. ریک و مورتی حتی با اینکه مخاطب و جامعه هدف خود را خاص و محدود کرده است اما آنان را هم زیر تیغ تند نقد می‌برد. مخاطب الیتی که از مسائل پیش پا افتاده تین ایجری و مسائل جنسی در آثار دوری می‌کند و آن را فریب رسانه‌ای برای جذب مخاطب می‌داند در ریک و مورتی با بی پرده‌ترین مسائل جنسی مواجه می‌شود. به نوعی شخصیت‌های ریک و مورتی با آموختن این موضوع که باید لحظات خود را پیش ببرند و تابعی از هنجارها نباشند بی‌پرده وارد روابطی عجیب می‌شوند که در نهایت از آن سرخورده خارج می‌شوند. به نوعی سریال حتی نگاه انتقادی الیت‌گونه خود را در قالبی رها و آزادنه بیان می‌کند تا هیچ وجهی را سرکوب نکند و خود در دام ایدئولوژی گرفتار نشود. جهان ریک و مورتی جهانی رهاست و تنها چیزی که در آن اصل است داشتن نگاه انتقادی به هر چیزی است که انسان را تابعی از خود کند و اجازه ندهد انسان اصالت خویش را بیابد.

ریک و مورتی با چنین نگاه انتقادی به جوامع انسانی روایتی تدارک می‌بیند تا بقای کهکشان  و تمام موجودات زنده در آن را به دست یک پیرمرد نابغه الکلی و نوه احمقش بسپارد. به طور مثال شما را با یک پارک ژوراسیک از انواع بیماری‌های خطرناک داخل بدن یک کارتون‌خواب مواجه می‌کنند، یا می‌بینید چگونه می‌توانید به ذهن معلم ریاضیتان نفوذ کنید تا نمره بگیرید، یا در بعد سی و پنجم کشته شوید و جنازه خودتان را خاک کنید، یا برای دست‌یابی به فرمول ماده تاریک متمرکز در جهان‌های توهمی شبیه‌ساز قرار بگیرید، یا داخل باطری ماشینتان یک جهان برده‌داری مدرن داشته باشید، برای فرار از تنهایی به ناخودآگاه رفیق خودتان بروید و در آنجا خاطرات را دستکاری کنید. حتی به جهنم بروید و با مفهوم درد و رنج یک بازی پست مدرن راه بیاندازید. ریک و مورتی به واقع می‌تواند عنوان جذاب‌ترین و فلسفی‌ترین کارتون ساخته شده را به خود اختصاص دهد. کارتونی که در آن  خبری از آموزنده بودن و درس گرفتن‌های مدرسی و اخلاقی نیست، بلکه در کنار وجه سرگرمی پر رنگش نگاهی انتقادی به بسیاری از قوانین و روابط اجتماعی است.

1400/5/31 18:13:53