یک/فکر کنم بعد از گذشت 28 سال از واقعه فکه وقت آن رسیده است بگوییم خسته شدیم از این همه سواستفادهای که از چهره یک مستند ساز جنگی میشود. مستندسازی به نام مرتضی آوینی، که از هیچ دانشگاه سینماییای مدرک نگرفت جز پشت میز موویلا. هر سال حوالی 20 فروردین عده ای یادشان میافتد که یکی از نجیبترین آدمهای فرهنگی این سرزمین در سال 72 رفت روی مینی که از سالها قبل زیر تلماسهای جا مانده بود. چند روزی صورتش را میاندازند وسط و بقیه سال یادشان میرود اصلا آوینی که بود و اگر دستاوردی داشت چرا به این روز بلا افتاده است؟ یادشان میرود که بعد از او دیگر نه خبری از روایتهای فتح شد، نه راهی که با «خون دل» چیده بود ادامه یافت. اهلش نیستم که نِک و نال کنم از اینکه چرا به جای صورت به سیرتش نمیرسند. در جایگاهش هم نیستم. اصلا از این شعار روتر و سطحیتر نمیشود داد. سیرتی اگر هست از صورت میگذرد. و اصلا مگر از صورت ظاهرش چیزی گذاشتهاند باقی بماند؟ در این همه سال تصاویری از آوینی نمایش دادهاند که پسند خودشان بوده است. این «خودشان» حتی خانوادهاش هم نبوده است. انگار نه انگار که پایش روی زمین بود. پایش روی زمین بود مثل همه همنسلانش. اما تصویرش میگوید با ارتفاعی غیر قابل فهم در آسمان حرکت میکرد. این ارتفاع را چه کسی به او داد نمیدانم. اما به شدت اصرار دارند که بگویند مرتضای آوینی آدمی بود از جنس ماورا. اصراری غلط که هر سال که از رفتنش گذشت بیشتر تقویت شد. امسال هم که آمدند مثلا تصویری واقعیتر از او ارائه دهند کلا اصلا راه دیگری رفتند و خواستند بگویند مثلا چقدر ما بهتر آوینی را میشناسیم و اتفاقا زمانی که زنده بود دوست داشتیم به او بگوییم «آقا مرتضی»(!) در حالی که سازنده کار احتمالا در مقطع ابتدایی بوده که آقای آوینی روی مین رفته است. بنابراین جمله ابتدایی قبل از تیتراژبه شدت بیوجه است. احتمالا این دوستان هیچوقت درک نکردند که مرتضی آوینی آدمی بود با همه مشخصات یک آدم. من در این مجال میکوشم برداشت خودم را از آدمی به اسم مرتضی آوینی بیان کنم و بگویم چقدر این تصویر جعلی که از او ساخته شده است ربطی به برداشتهای واقعی بیرونی ندارد.
دو/آقای آوینی وقتی انقلاب شد 31 سالش بود. به گفته خودش قبل از آن سرگرم دانشکده و محافل روشنفکری بوده و سیبیل نیچهای میگذاشته و کتاب «انسان تک ساحتی» هربرت مارکوزه را جوری دستش میگرفته که جلدش معلوم باشد و هر کسی میبیند فکر کند که چقدر روشنفکر است. این راه طی شده آقای آوینی است که از بس تکرار شده دیگر همه حفظ شدهاند. بعد از انقلاب هم که فرهاد مهراد میشود همسایهشان واز طریق او با سخنرانیها و حرفهای امام آشنا میشود و شیفتهاش میشود. اینها همان خط اول بعد از رفتنش گفته شد. در فیلم مرتضی و ما (کیومرث پوراحمد/1373) که هنوز هم به نظرم بهترین فیلم درباره آقای آوینی است اتفاقا کسانی درباره او سخن میگویند که فیلمهای جدید میترسند از چند صد متری آنان رد شوند. و این هنر آوینی بود. اینکه مسعود بهنود از مجادلهاش با او در ماهنامه آدینه و مجله سوره بگوید و از منش بیعقدهاش با کراوات جلوی دوربین حرف بزند. مجادله بر سر مقالهای با عنوان «حکومت آسان بی آینده است» که با جواب 11 صفحهای آوینی با عنوان «تحلیل آسان» مواجه میشود. آقای بهنود در فیلم مرتضی و ما در این باره میگوید:«مقالهای نوشتم و در آن تحلیل کردم که حکومت کردن بدون آزادی دادن به مردم حکومت آسانی است، اما بیآینده است. آسِد مرتضای آوینی در 11 صفحه جواب مقاله من رو داد، همه حرف خودش رو زد و همه حرفهای من رو رد کرد بی آنکه فحاشی کنه. بهش زنگ زدم گفتم شما در این مقاله الگویی از خودتان به جا گذاشتید که میشه با مخالف روبرو شد، میشه همه حرف رو زد و همه او رو نقد کرد، اما به اون توهین نکرد، به اون فحاشی نکرد.» و همینطور جرات نمیکنند بگویند آوینی با کیهان آن زمان وارد دعوا شد و حتی تهمت نامسلمانی به او زدند، و به خاطر کتاب هیچکاک همیشه استاد به او تاختند و از زندگی سیرش کردند.
آقای اوینی بعد از انقلاب کار جدیاش را با ساخت مستند در گروه جهاد تلویزیون اغاز کرد و پای میز تدوین سینما را یاد گرفت. هر چه جلوتر آمد بیشتر یاد گرفت. جنگ که شد روایت فتح را شروع کرد و مجموعه مستندهای روایت فتحش سندی تصویری شد برای ماندگاری روایتهای هشت سال جنگ. نوشتن درباره سینمای کلاسیک و سردبیری فصلنامه سوره سینما مسیر دیگری از حضور آقای آوینی در سینما بود. مقاله «عالم هیچکاک» احتمالا مفصلترین مقالهای است که او درباره یک فیلمساز امریکایی با تحلیل آثارش نوشته است. در شکل جامعتر آقای آوینی اگر مجال داشت میخواست درباره فیلمسازهای دیگر هم بخواند و یاد بگیرد و بنویسد. پس آرای او در اوایل دهه 70 تازه در ابتدای راه شکلگیری بود. عدهای دوست دارند نگاه و نظر او را در همان زمان فریز کنند و مثل آیه آن را بخوانند و یاد بگیرند. کما اینکه اگر خود او بود شاید همه آرایش تا کنون هزار تغییر کرده بود.
سه/تصویر آخری که از آقای آوینی با نام آقا مرتضی ساخته شده است تصویری به غایت سطحی و در بعضی صحنهها توهین آمیز است، علاوه بر اینکه تماشاگرش را هم تحقیر میکند. وسیله تحقیر هم یکی از نجیبترین تئوریپردازان سینمای ایران بعد از انقلاب است. به شدت هم عیش کردهاند که انبوه تصاویر آرشیوی گیرشان آمده و میخواهند برای اولین بار روی آنتن ببرند. واقعا به من ربطی دارد که غزاله علیزاده از کامران(اسم شناسنامهای آوینی) خوشش میآمده؟ خوب شد عکس دوتایی از کامران و غزاله نیافتند، وگرنه احتمالا میکردند در تخم چشم جماعت و دادار دودور راه میانداختند که ببینید عجب عکس محرمانهای پیدا کردیم از یک رابطه خصوصی! اینها به ما چه ربطی دارد نمیدانم. به من ربطی دارد که آوینی در محافل دانشجویی دانشکده معماری حشیش میکشیده؟ خب میکشیده که میکشیده. از این مبتذلتر که حرفهای هزار بار تکراری را به خورد تماشاگر میدهند؟ «آی ایهاالناس مرتضی آوینی سیگاری بوده و در سال 63 سیگار را ترک کرده» خب این چه ربطی به شخصیت مرتضی دارد؟ من چرا باید چنین نگاه چیپی به آوینی را ببینم؟ از همه اینها بدتر تصویر لحظه شهادت و بعد از آن گذاشتن در قبر و اینهاست. قصد و هدف این تصاویر را نفهمیدم. احتمالا میخواستند بگویند به چه تصاویری دست پیدا کردهایم. احتمالا انتظار دارند بهشان بگوییم آفرین. خب سوال پیش میآید که این تصاویر آیا تا الان در اختیار کس دیگری نبود؟ آنها نجابت کردند یا ناتوان بودند از نمایش این تصاویر؟ اصلا به درد کی میخورد که این تصاویر رفت روی آنتن؟ کدام گره از زندگی و مرگ آقای آوینی گشوده شد با این تصاویر؟ یک مشت تصویر آرشیوی و مصاحبههای فیلمهای دیگر، به اضافه تصویر لحظه شهادت. خب اینها فلسفه زندگی آقای آوینی را بیان میکردند؟! یا برای خودنمایی صاحب اثر در کار جا گرفته بودند؟ نشانههای زیادتری وجود دارد از شهوت دیدهشدن خود، و نه سوژه. که اگر قرار بود سوژه دیده شود تا این حد جنجال ایجاد نمیشد. فقط زمان شهادتش باید از او حرف زد یا اگر مرتضای آوینی حرفهایی برای گفتن داشت، هر زمانی میشد دربارهاش فیلم ساخت؟ البته که در غیر از زمان شهادتش منِ سازنده دیده نمیشوم و فقط حوالی 20 فروردین است که میشود دیده شد. و یک نکته جدیتر؛ مرتضی آوینی چقدر مخاطب دارد؟ چرا فقط ارگانهای دولتی دست به ساخت اثر درباره مرتضی آوینی میزنند؟ تهیهکننده خصوصی پای کار ساخت فیلمی درباره مرتضی آوینی نمیآید، چون چهرهای از او ساختهاند که فقط مقبول نظر عدهای خاص است. حتی خانواده آقای آوینی هم در دایره این عده خاص قرار نمیگیرند. این عده خاص حتی توانایی ساخت یک قسمت از آن روایت فتحها را ندارند. اگر در همه این سالها فهمیده بودند راه آوینی چیست، قطعا به دنبال اجرای سبک فیلمسازی اشراقی او میرفتند و روایت فتحش را ادامه میدادند. تا الان حتی یک قسمت مثل روایت فتح هم ساخته نشده است و عملا کار آوینی بعد از خودش زمین ماند. در عوض فقط به دنبال این افتادند که درباره کامران و غزاله و سیگار و حشیشاش فیلم بسازند و بگویند او ظاهرش تغییر کرد، پس ظاهرتان را تغییر دهید، اورکت بسیجی بپوشید، چفیه بیاندازید، محاسن بگذارید تا شکل او شوید. کسی هم دنبال راهی که سپری کرد نرفت. نگاه غالب این سالها به آقای آوینی این بود و احتمالا از این به بعد هم به همین سیاق خواهد بود. دنبال این بروید که آسید مرتضای آوینی چه داشت که این همه توانست بر اطرافانش اثر بگذارد و از کاریزمایش استفاده کرد تا بتواند نسلی را پرورش دهد که یادش بماند او که بود. با این تصاویر شلخته روحش را هم خسته کردهاید شما. زنده که بود، آزارش دادید، روحش را هم رها نمیکنید؟!